چندیست که من منتظر و چشم به راهم

چندیست که من منتظر و چشم به راهم
چون یوسف کنعان که گم گشته به چاهم
شاید که بادپاییز بوی ترا سوی من ارد
تا باز شود گره ازاین بخت سیاهم
#آریو_موسوی
دیدگاه ها (۰)

جان به لب امد بده بوسه ایبوسه از ان لبهای فالوده ایکافر چشم...

شد کساد بازار زر گرها ز برق موی تو رونق ازبازار گرفته ان طلا...

ره رتنت کشته منه اشکار کوسارناز ادات هر عاشقین میکه بیمارگیس...

صبح ادینه شده بیدار شو بر من بتابروشنایی بخش دلم ای نگاهت آف...

راستی دیشب دوباره مست و تنها بی قرارسر درآوردم از آن کوچه از...

ᴘᴀʀᴛ17

تک پارتی از ران عطر تلخ ارغوانساعت‌ها در کافه‌ای تاریک، "نور...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط