ماهیگیر

#مـــاهیگیـــر
مرد ماهیگیر زودتر از همیشه از کلبه اش بیرون آمد تا به دریا برود. هوا گرگ و میش بود و دریا آرام،به ساحل که رسید یک تکه کیک دید که خیلی عجیب بود. مرد نگاهی به اطراف انداخت و وقتی مطمئن شد کسی نیست آن را برداشت و یک گاز زد....هنوز مزه اش را نچشیده بود که سوزشی در دهانش احساس کرد.انگار چیزی در لثه اش فرو رفته بود.
ناگهان چیزی از میان دریا که قلابش به لثه مرد گیر کرده بود او را کشان کشان به داخل دریا کشید!!!
دیدگاه ها (۲)

#داستانکبادکنک فروش برای جلب توجه، یک بادکنک قرمز را رها کرد...

#برشی_از_کتاب#دنیای_سوفییک وقت هزارپایی بود که به خوبی می تو...

یک پیرمرد بازنشسته خانه ی جدیدی در نزدیکی یک دبیرستان خرید. ...

در سال 1939 وقتی مسئولین شرکت «گندم کانزاس» متوجه شدند که ما...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط