Part 32
Part 32
deep wound = زخم عمیق
دست جونگکوکو گرفتی و باهم از اتاق خارج شدید
داشتی از پله ها پایین میرفتی که دست جونگکوکو کشیدی و ایستادید
_چیشد
+جونگکوکا یادم رفت دستبندمو دستم کنم تو برو منم سریع میام پیشت (عکس دستبند اسلاید بعدی)
_پس من میرم استقبال مهمونا تو بیا
+چشم
جونگکوک رفت پایین استقبال دوستااش و توهم رفتی دستبندتو دست کنی
جونگکوک ویو :
رفتم دم در عمارت و بعد از سلام و احوال پرسی دعوتشون کردم تو و همگی روی مبل توی سالن نشستیم
چند دقیقه ای گذشت و من داشتم با پسرا حرف میزدم
جین : خوب پس این خانمه به اصطلاح فرشته که دل رفیقه مارو برده کجاست؟
هنوز جونگکوک جواب نداده بود که با صدای تق تق کفش همه به سمت پله برگشتن
ا/ت ویو :
دستبندمو دستم کردم و به سمت پله ها رفتم
چند پله پایین اومدم که با صدای کفشام همشون برگشتن روبه من و محو من شده بودن
پله ها تموم شد و جلو تر رفتم تا خودمو معرفی کنم
+سلام به همگی من ا/ت هستم ، کیم ا/ت از دیدنتون خیلی خوشبختم
جونگکوک آروم و زیر لب طوری که کسی نشنوه گفت
_البته فعلا کیم ا/تی بهزودی همه تورو خانم جئون صدات میزنن
همه ی پسرا بلند شدن و ادای احترام کردند
توهم بلند شدی و کمی خم شدی تا بهشون احترام بزاری
اعضا یکی یکی شروع کردن
نامجون : خیلی از دیدنتون خوشبختم
جی هوپ : شما خیلی زیبایید
شوگا : داداش سلیقت حرف نداشته ها
تو هم لبخندی زدی و گفتی
+ممنونم ، از همگی ممنونم ، نظر لطفتونه
بقیه هم خودشونو بهت معرفی کردن و همگی دوره هم نشستید
بعد چند ساعت بگو و بخند دیگه تو و پسرا خیلی باهم راحت شده بودید و میخندیدید
_خوب ا/ت یادته بهت گفته بودم قرارع امشب باهات حرف بزنم؟
+آره معلومه که یادمه
_ما و پسرا هم میخوایم راجب همون موضوع باهات صحبت کنیم
+خوب بگید میشنوم
_ما امشب قراره حمله کنیم به عمارت سانگ وو
+چیییی؟ آخه چرااا ؟اینکارم نکنید خطرناکه
جیمین : ا/ت ما قرارع با استفاده از اسنادی که مربوطه به معامله های قاچاق سانگ وو با کشور استرالیا داشته ازش انتقام بگیریم
_اوهوم جیمین راست میگه ، اونشبی که قرار بود سانگ وو بره کاخ عقرب ماهم قرار بود بریم به عمارت سانگ وو تا هم تورو نجات بدیم هم اسنادو برداریم ولی سانگ وو تورو هم با خودش برده بود برا همین نتونستیم اسنادو از عمارتش برداریم ، واسه همین قرارع امشب من با پسرا بریم اسنادو برداریم
+یلحظه صبر کنید الان برمیگردم
پسرا و جونگکوک تعجبی به هم و بعدش به تو نگاه کردن
بلند شدی و از پله ها بالا رفتی و به سمت اتاقت رفتی
یه پوشه از تو کشوت برداشتی و دوباره اومدی پایین
پسرا با بهت بهت نگاه میکردن........
deep wound = زخم عمیق
دست جونگکوکو گرفتی و باهم از اتاق خارج شدید
داشتی از پله ها پایین میرفتی که دست جونگکوکو کشیدی و ایستادید
_چیشد
+جونگکوکا یادم رفت دستبندمو دستم کنم تو برو منم سریع میام پیشت (عکس دستبند اسلاید بعدی)
_پس من میرم استقبال مهمونا تو بیا
+چشم
جونگکوک رفت پایین استقبال دوستااش و توهم رفتی دستبندتو دست کنی
جونگکوک ویو :
رفتم دم در عمارت و بعد از سلام و احوال پرسی دعوتشون کردم تو و همگی روی مبل توی سالن نشستیم
چند دقیقه ای گذشت و من داشتم با پسرا حرف میزدم
جین : خوب پس این خانمه به اصطلاح فرشته که دل رفیقه مارو برده کجاست؟
هنوز جونگکوک جواب نداده بود که با صدای تق تق کفش همه به سمت پله برگشتن
ا/ت ویو :
دستبندمو دستم کردم و به سمت پله ها رفتم
چند پله پایین اومدم که با صدای کفشام همشون برگشتن روبه من و محو من شده بودن
پله ها تموم شد و جلو تر رفتم تا خودمو معرفی کنم
+سلام به همگی من ا/ت هستم ، کیم ا/ت از دیدنتون خیلی خوشبختم
جونگکوک آروم و زیر لب طوری که کسی نشنوه گفت
_البته فعلا کیم ا/تی بهزودی همه تورو خانم جئون صدات میزنن
همه ی پسرا بلند شدن و ادای احترام کردند
توهم بلند شدی و کمی خم شدی تا بهشون احترام بزاری
اعضا یکی یکی شروع کردن
نامجون : خیلی از دیدنتون خوشبختم
جی هوپ : شما خیلی زیبایید
شوگا : داداش سلیقت حرف نداشته ها
تو هم لبخندی زدی و گفتی
+ممنونم ، از همگی ممنونم ، نظر لطفتونه
بقیه هم خودشونو بهت معرفی کردن و همگی دوره هم نشستید
بعد چند ساعت بگو و بخند دیگه تو و پسرا خیلی باهم راحت شده بودید و میخندیدید
_خوب ا/ت یادته بهت گفته بودم قرارع امشب باهات حرف بزنم؟
+آره معلومه که یادمه
_ما و پسرا هم میخوایم راجب همون موضوع باهات صحبت کنیم
+خوب بگید میشنوم
_ما امشب قراره حمله کنیم به عمارت سانگ وو
+چیییی؟ آخه چرااا ؟اینکارم نکنید خطرناکه
جیمین : ا/ت ما قرارع با استفاده از اسنادی که مربوطه به معامله های قاچاق سانگ وو با کشور استرالیا داشته ازش انتقام بگیریم
_اوهوم جیمین راست میگه ، اونشبی که قرار بود سانگ وو بره کاخ عقرب ماهم قرار بود بریم به عمارت سانگ وو تا هم تورو نجات بدیم هم اسنادو برداریم ولی سانگ وو تورو هم با خودش برده بود برا همین نتونستیم اسنادو از عمارتش برداریم ، واسه همین قرارع امشب من با پسرا بریم اسنادو برداریم
+یلحظه صبر کنید الان برمیگردم
پسرا و جونگکوک تعجبی به هم و بعدش به تو نگاه کردن
بلند شدی و از پله ها بالا رفتی و به سمت اتاقت رفتی
یه پوشه از تو کشوت برداشتی و دوباره اومدی پایین
پسرا با بهت بهت نگاه میکردن........
۶۳.۵k
۳۱ تیر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۵۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.