Part 33
Part 33
deep wound = زخم عمیق
پسرا با بهت نگاهت میکردند
جلو اومدی و دوباره روی مبل نشستی
چند تا برگه از توی پوشه در آوردی و به سمت اونا گرفتی
+منظورتون این مدارکه؟؟
همشون با تعجب و سوالی بهت نگاه میکردند
برگه ها رو دادی به جونگکوک و گفتی
+بخونشون
جونگکوک برگه ها رو گرفت و نگاهی بهشون انداخت
_اینا که همون اسنادیه که میخواستیم
+اوهوم ، وقتی گروگان بودم اینارو یواشکی کِش رفتم تا اگه آزاد شدم بعدا باهاش دهنتو سرویس کنم(با خنده)
_دهن منو؟
+اومم ، فک میکردم تو به سانگ وو دستور دادی منو زندانی کنه
پسرا همشون باهم زدن زیر خنده
+چرا میخندید؟
جیمین : جونگکوک تورو زندانی کنه؟؟😂😂 میدونی خرس گُنده چقد گریه کرد؟؟ آبرو هرچی مَرد بود برد
_یاااا هیونگ
جیمین : دروغ میگم مگه؟
شوگا : خوب پس حمله لغو شد دیگه؟
_به لطف ا/ت بله
جین : پسرا نظرتون چیه امشب اینجا بخوابیم؟؟
+آرهههههه حتما بخوابید خیلی خوب میشههه
_جاااان؟ اینجااا؟ نخیر نخود نخود هرکی رود خانه ی خود من امشب با ا/ت کار دارم
با این جمله ی جونگکوک همه ی پسرا با دهن باز اول به هم نگاه کردن بعد به تو و جونگکوک
تو اون لحظه فقط دلت میخواست زمین دهن باز کنه تو آب شی بری تو زمین
برا اینکه گند جونگکوکو جمع کنی با خنده مصنوعی گفتی
+نه بابا شوخی میکنه بمونید
جیمین : اممم حالا که فکر میکنم میبینم جایی به غیر خونه ی خودم خوابم نمیبره
تهیونگ : منم همینطور
جین با لحنه ضایعی گفت
جین : آره منم فکر کنم زیر گازو خاموش نکردم(مگه اینجا ایرانه؟)
شوگا : آره منم مامانم نمیزاره جایی بخوابم
+ شوگااا مگه بچه ای؟
شوگا : منظورم این بود که وایییی چقد حالم بده باید برم دکتر
فعلا خدافظ
شوگا اینو گفت و همه ی پسرا سریع رفتن جوری که حتی مهلت خدافظی هم بهتون ندادن
_دروغ گفتنم بلد نیستن
بعد از این حرف جونگکوک چپ چپ نگاش کردی و گفتی
+بیشعور
_خوشبختم منم جونگکوک هستم
تا جونگکوک اینو گفت گذاشتی دنبالش
بعد از کلی دویدن بلاخره گیرش انداختی
+یوهاها بلاخره گیرت انداختمممم
الان گازت میگرممم
وجونگکوکو گاز گرفتی
_آییییییی
منو گاز میگیری؟ الان نشونت میدم
و حالا جونگکوک افتاد دنبالت
همینجوری داشتی فرار میکردی ، از پله ها بالا رفتی و چون در اتاق جونگکوک باز بود سریع رفتی تو اتاقش
خواستی درو رو جونگکوک ببندی که.......
پارت بعد اسماته گذاشتم تو کامنتا🔞👇
deep wound = زخم عمیق
پسرا با بهت نگاهت میکردند
جلو اومدی و دوباره روی مبل نشستی
چند تا برگه از توی پوشه در آوردی و به سمت اونا گرفتی
+منظورتون این مدارکه؟؟
همشون با تعجب و سوالی بهت نگاه میکردند
برگه ها رو دادی به جونگکوک و گفتی
+بخونشون
جونگکوک برگه ها رو گرفت و نگاهی بهشون انداخت
_اینا که همون اسنادیه که میخواستیم
+اوهوم ، وقتی گروگان بودم اینارو یواشکی کِش رفتم تا اگه آزاد شدم بعدا باهاش دهنتو سرویس کنم(با خنده)
_دهن منو؟
+اومم ، فک میکردم تو به سانگ وو دستور دادی منو زندانی کنه
پسرا همشون باهم زدن زیر خنده
+چرا میخندید؟
جیمین : جونگکوک تورو زندانی کنه؟؟😂😂 میدونی خرس گُنده چقد گریه کرد؟؟ آبرو هرچی مَرد بود برد
_یاااا هیونگ
جیمین : دروغ میگم مگه؟
شوگا : خوب پس حمله لغو شد دیگه؟
_به لطف ا/ت بله
جین : پسرا نظرتون چیه امشب اینجا بخوابیم؟؟
+آرهههههه حتما بخوابید خیلی خوب میشههه
_جاااان؟ اینجااا؟ نخیر نخود نخود هرکی رود خانه ی خود من امشب با ا/ت کار دارم
با این جمله ی جونگکوک همه ی پسرا با دهن باز اول به هم نگاه کردن بعد به تو و جونگکوک
تو اون لحظه فقط دلت میخواست زمین دهن باز کنه تو آب شی بری تو زمین
برا اینکه گند جونگکوکو جمع کنی با خنده مصنوعی گفتی
+نه بابا شوخی میکنه بمونید
جیمین : اممم حالا که فکر میکنم میبینم جایی به غیر خونه ی خودم خوابم نمیبره
تهیونگ : منم همینطور
جین با لحنه ضایعی گفت
جین : آره منم فکر کنم زیر گازو خاموش نکردم(مگه اینجا ایرانه؟)
شوگا : آره منم مامانم نمیزاره جایی بخوابم
+ شوگااا مگه بچه ای؟
شوگا : منظورم این بود که وایییی چقد حالم بده باید برم دکتر
فعلا خدافظ
شوگا اینو گفت و همه ی پسرا سریع رفتن جوری که حتی مهلت خدافظی هم بهتون ندادن
_دروغ گفتنم بلد نیستن
بعد از این حرف جونگکوک چپ چپ نگاش کردی و گفتی
+بیشعور
_خوشبختم منم جونگکوک هستم
تا جونگکوک اینو گفت گذاشتی دنبالش
بعد از کلی دویدن بلاخره گیرش انداختی
+یوهاها بلاخره گیرت انداختمممم
الان گازت میگرممم
وجونگکوکو گاز گرفتی
_آییییییی
منو گاز میگیری؟ الان نشونت میدم
و حالا جونگکوک افتاد دنبالت
همینجوری داشتی فرار میکردی ، از پله ها بالا رفتی و چون در اتاق جونگکوک باز بود سریع رفتی تو اتاقش
خواستی درو رو جونگکوک ببندی که.......
پارت بعد اسماته گذاشتم تو کامنتا🔞👇
۲۲۵.۱k
۰۱ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۸۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.