خوش آمدی بنشین که چای تازه دم دارم

خوش آمدی! بنشین! که چایِ تازه دم دارم...
آه ای خیالِ دلنشین! بنشین که غم دارم!

گاهی سراغم را بگیری کاش! من بی تو...
عمریست خوابِ راحت و لبخند کم دارم!

کوچیدی از من ساده و بی هیچ تردیدی...
درد مرا نشنیدی از چشمانِ نم دارم!

هرچند بعد از تو نمُردم ظاهرا اما...
این روزها حسی شبیهِ ارگِ بم دارم

چیزی نمانده دیگر از سروی که من بودم...
رفتی ندیدی قامتی لرزان و خم دارم

خوش آمدی امشب به دیدارم خیالِ نغز!
خوش آمدی! بنشین! که چایِ تازم دم دارم...
.
طاهره_اباذری_هریس
.

.

خستگی را
آغوشِ تو در می‌کند
وقتی نیستی
عجالتاً چای می‌خوریم...
چه کنیم؟!
.
علیرضا_روشن
دیدگاه ها (۱۰)

من بلدم پاییز باشد و تنهایی تمام خیابان را صفحه صفحه ورق بزن...

عزیز میگفت:برای در کنارِ هم موندن باید خیلی چیزارو بخشید،خیل...

بند رختی که اینور حیاط رو به اونور حیاط وصل می‌کرداون روزا ا...

یادش بخیر چه شبایی خانوادگی دور این کرسی‌ها می‌نشستیم به تعر...

خوش آمدی! بنشین! که چایِ تازه دم دارم...آه ای خیالِ دلنشین! ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط