وقتی برای بودنت جان می سپارم

وقتی برای بودنت جان می سپارم
بی تو اگر باشد دلم چیزی ندارم

لبریزم امشب از تمام بی کسی ها
مثل غزلهای دلم بی اعتبارم

در انتظار دیدنت هر لحظه بی تو
مرگ تمام لحظه ها را می شمارم

هر چنددر ناباوریها ماندگارم
اما بگو در خلوتت پا می گذارم

برگرد تا شوق نگاهم را ببینی
باور کنی من تا ابد در انتظارم

بگذار تا رنج نگاهم را بگویم
رنجی که از دوری تو در سینه دارم

تنها امید بودنم ای هستی من
با من بمان مفهوم آرام و قرارم

این بوده حرف آخرم مثل همیشه
من آرزو دارم که تو باشی کنارم

یک لحظه بنشین و ببین جان دادنم را
وقتی تو را پای جانم دوست دارم
دیدگاه ها (۷)

قسمت سومداستان عشق وغرورصدای بوق اشغال از آن طرف شنیده شد و ...

لقسمت دوم داستانعشق وغرورغزاله بعد از اینکه از پیش فرید رفته...

سلام عصر تون بخیر من برای اولین باره که ازتونیه خواهشی دارم....

گرچه می دانم که گاهی بی قرارم نیستیبی قرارت  می شوم  وقتی کن...

گرچه می دانم که گاهی بی قرارم نیستیبی قرارت  می شوم  وقتی کن...

از همان روزی که در باران سوارم کرده ایبا نگاهت هیچ می دانی چ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط