دیدم گلم بوئید و رفت چشم ترم بوسید و رفت
دیدم گلم بوئید و رفت چشم ترم بوسید و رفت
رفت از میانه در شبی آبی به سر پاشید و رفت
دامان کشیدی بی امان بس مرثیه بر عشق جان
گاهی نهان گه بر ملا چون قاصدی رقصید و رفت
در کوچه ساران سحر ماندم شبش را پشت در
با باد بیدادِ بلا آتش بجان را دید و رفت
دل بردم آنسو درنهان داغش کشیدم جسم وجان
رفتم درون کوره اش ققنوس شب سنجید و رفت
سیل روان از خون دل وز عشق او گشتم خجل
شطی روانه جو به جو رخت وفا درید و رفت
او می رود من می روم کشتم همه هفت آسمان
آنشب به شب خندیده و ازجان ودل خندید و رفت
دارم امید دیدنش گُل از گُلستان چیدنش
یکشب نهان از روی ما خونی به رُخ مالید و رفت
رفت از میانه در شبی آبی به سر پاشید و رفت
دامان کشیدی بی امان بس مرثیه بر عشق جان
گاهی نهان گه بر ملا چون قاصدی رقصید و رفت
در کوچه ساران سحر ماندم شبش را پشت در
با باد بیدادِ بلا آتش بجان را دید و رفت
دل بردم آنسو درنهان داغش کشیدم جسم وجان
رفتم درون کوره اش ققنوس شب سنجید و رفت
سیل روان از خون دل وز عشق او گشتم خجل
شطی روانه جو به جو رخت وفا درید و رفت
او می رود من می روم کشتم همه هفت آسمان
آنشب به شب خندیده و ازجان ودل خندید و رفت
دارم امید دیدنش گُل از گُلستان چیدنش
یکشب نهان از روی ما خونی به رُخ مالید و رفت
۶.۹k
۰۶ مهر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.