خوناشام خشن من

خوناشام خشن من

یونگی: پدرم میگه قبل از بدنیا اومدن اون پدر بزرگ و مادربزرگم با یه زنو شوهر خیلی مهربون دوست بودن و زندگی میکردند
بعد از بدنیا اومدن پدرم اون زنو شوهرم پسر دار شدن زندگیشونو با پسرشون گذروندن
و همچنین بهم گفت مادرم و همسر اون مرد هم خواهر بودن البته ناتنی
رایا : فیلم هندی شد خوب چرا میرن اونجا؟
یونگی: پدرم گفت که یه روز اونا و خانوادشون میرن به جنگل و بعد از چند روز پیداشون نمیشه حتی پلیس ها با کلی تجهیزات دنبالشون گشتن و پیداشون نکردن
تا یه روز پستچی یه نامه میاره که میگه
((لطفا مراقب خودتون باشد و زندگیتونو به خوبی بگذرونین ما حالمون خوبه بعد از مدتی همو میبینیم اموالم به نام شما زده شده ))
و پایین اون نامه هم اسم همون فرد رو زده بوده یعنی همون زنو شوهر (دوست مامان بزرگ بابا بزرگ)
رایا :(شوک و تو فکر)
جیا :ایششش اوپاااااا (عشوه سگییی)
یونگی :چیهههه (کلافه)
جیا :کی میرسیم چون میخواستم یه چیزی رو بهت بگم (عشوه)
یونگی :چمدونم بابا ولم کن
جیا :نگاه حرصی به رایا
(ویو جنگل)
رایا :یونگی این همون جنگله؟
یونگی :هوم
رایا ویو
پس یعنی ممکنه ....نه بابا امکان ندارد
نزدیک دیوار مه بودیم
بابا بزرگ یونگی :گوشی هاتون فقط تا اینجا آنتن میداد و بعد از اینجا دیگه خبری ازشون نشد رد پا ها از بین رفت و هیچ اثری نموند
ناشناس :خب خب خب بالاخره گیرتون آوردم
رایا :چی
یونگی جلوی رایا رفت و مثل سپر جلوش موند
یونگی :جین او ، اینجا چی میخوای
کوک :زد داداش بیا اینجا (رایا رو کشید پشت خودش)
یونگی :جین او باز چه مرگته
جین او :یادته گفتم ......
دیدگاه ها (۴)

ففف چرا اینجوری شد داشتن درمورد شرکت حرف میزدن مثل اینکه تو ...

خلاصه نوشته بودم نیومد باز گزاشتم اگر میخاید تا بازم خلاصه ر...

چه خوب میشد اینو بگه🥲🤣🤣

خوناشام خشن من (هفته بعد )رایا ویو این چند روز به خوبی گذشت ...

My Vampire p3.2

پارت ۴~وارد عمارت میشیم... هدفمون مین یونگی و هوسوک هستند......

"شراب سرخ" Part: ¹³جنا: چان اون کیم !!!پدرم ؟! ...درست شنیدم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط