تو باشی در کنارت

تو باشی در کنارت
من بسازم زندگانی را

به حسرت چون گذر
کردم به یادت من جوانی را

اگر روزی رسد یک دم
به آغوشت شوم مهمان

در آغوشت دهم جان
تا ببینی جان فشانی را
دیدگاه ها (۴)

.شکستی از جفایت استخوانممه چارده به هجـرت در فغانم #غم دنیا ...

به پایت ریختم اشکی و رفتم در گذر از منازین ره بر نمی گردم که...

یارماچشم سیاه ولب خندان دارد😍 باخودش خرمنی ازموی پریشان دارد...

‍ چشمانتزیباترین شعرمن استغزل می بارداز نگاه آسمانیتنگاهم که...

#غمنامه‌ای‌برای‌طُ...گاهی شعر میخوانم ولی چه سود در خاطرم نم...

P¹¹ویو تینا از خواب با صدای دوش حمام بیدار شدم - آه دوباره ج...

دستم خواب رفته بود، دست راستم که گذاشته بودم زیر سرت و خوابت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط