part32
part32
تارا-نه جدیییی اگه حاملشممم
علی-ای باباا
چرا باید حاملشی اخه نفوذ بدنزن دیگههه
تارا-باشههه
----------------------------------------------------------------------------------------------
یک ماه بد:
تارا-ادانشگاه برگشتم خسته بودم
هوا خیلی گرم بود
من بیخیال مهاجرت شدم
اونجا خیلی خوب بود
ولی ارزش دوری از علی و نداشت
لباسمو دراوردم پرت کردم روصندلی تواتاقم
یه تاب شورتک قرمز پوشیدم
خیلی گرم بود هوا
موهامم گوجه کردم
رفتم اشپز خونه و
یه شربت درست کردم و نشستم روکاناپه
یهو دربازشد
فکرکنم علی بود
چون کلید داشت همش یهویی میومد تو من و بترسونه
علی-سلاممممم قلب مننن
تارا-پریدم بغلششش
یروز ندیدمتااا ول یخوب حساب یدلم برات تنگ شده بود
علی-نبابا
تارا-حالا پرونشییی
علی-باشهه
چقد قرمز بت میادد
تارا-به من همچی میاد اصلاااا
علی-جون باباااا
نشستیم روکاناپهه
یه بوس به من نمیدی
تارا-نهههه
علی-نازمیکنیی
تارا-اهوم
علی-نازنکن دیگه یه بوس بدههه به من
خوشگله
تارا-نچ
نمیدمم
علی-وپس خودم میگیرمم
ناتشم حرفی بزنه
رفتم جلو چشبیدم به
لباش
اونقد بهش فاش اوردم که روکاناپه ولو شد
خودمم روش خیمه زدمو
اوقتی که نفس کم بیاریم بیخایل لباش نشدم
ازش جداشدم
خوشمزه بودخیلی ممنون
تارا-خاعش میکنممم
تا غروب علی پیشم بود
غروب رفتیم یکم دورزدیم
بیرون بودیم مامان علی زنگ زد
علی-جانم مامان
زهرا-علی مامان
بابابزرگ بابات فوت شده
ماباید بریم شهرستان
الان دراومدیم
کفتم بدونی
علی-اهان اوکی
زهرا-باش خدافط مراقب باش
علی-خدافظ
قطع کردم
تارا-چیشده
علی-هیچ بابا بابابزرگ بابام مرده
مرده 90سالش بود دیگه
نمیمرد
جای تعجب داشت
تارا-خندیدم خدارحمتش کنه
الان مامانتینا
رفتن
علی-بله
تارا-چس امشب و پیش من بموننن
علی-چشم
گشنمه بریم شام بخوریم
تارا-بریممم دیزی بقوریم
علی-تتورم دیزی بازکردما
تارا--ئقیقا
بد ازشام رفتیم خونه
خوراکی اماده کردم تاباهم فیلم ببینیم
علی-چی بیبینک
تارا-تورو ول کنن همش ترسناک میبینی
یاهری پاتر
پس امرو و فیلم عاشقانه بیتربیتی ببینیم
علی-اخه من اونارو میبینم دلم میخواد
تارا-چی میخواد
علی-خودت و نزن به اون راه
تارا-چپ جپ نگاش کردم
علی-چیه خوب دست خودم نی
تارا-علییی
علی-بدشم که باتوخوش میگذره
تارا-مگه تالان باکیا امتحانش کردی هااا
علی-باهیچکس
تارا-دروغ نگو
علی-تارااا
تارا-فیلم بزن پلی شه
علی-پس حله دیگههه
یکم بیادب بازی کنیم
تارا-نه
علی-خودتم خوش میاد معلومه قشنگ معلومه
ازچشات معلومه
تارا-نخیرم اصلا خوشم نمیاد
علی-چرامیاد
تارا-نمیخواد درد دارهه
علی-اروم؟
تارا-تواروم حالیت نمیشه
علی-قول میدم اروم
تارا-نچ
علی-من تاحالا زیر قولم زدم
تارا-ایششش باشههه
بزن ببینمش
علی-قربونت بشم مننن
تارا-قودانکنههه
#زخم_بازمن#علی_یاسینی#رمان
تارا-نه جدیییی اگه حاملشممم
علی-ای باباا
چرا باید حاملشی اخه نفوذ بدنزن دیگههه
تارا-باشههه
----------------------------------------------------------------------------------------------
یک ماه بد:
تارا-ادانشگاه برگشتم خسته بودم
هوا خیلی گرم بود
من بیخیال مهاجرت شدم
اونجا خیلی خوب بود
ولی ارزش دوری از علی و نداشت
لباسمو دراوردم پرت کردم روصندلی تواتاقم
یه تاب شورتک قرمز پوشیدم
خیلی گرم بود هوا
موهامم گوجه کردم
رفتم اشپز خونه و
یه شربت درست کردم و نشستم روکاناپه
یهو دربازشد
فکرکنم علی بود
چون کلید داشت همش یهویی میومد تو من و بترسونه
علی-سلاممممم قلب مننن
تارا-پریدم بغلششش
یروز ندیدمتااا ول یخوب حساب یدلم برات تنگ شده بود
علی-نبابا
تارا-حالا پرونشییی
علی-باشهه
چقد قرمز بت میادد
تارا-به من همچی میاد اصلاااا
علی-جون باباااا
نشستیم روکاناپهه
یه بوس به من نمیدی
تارا-نهههه
علی-نازمیکنیی
تارا-اهوم
علی-نازنکن دیگه یه بوس بدههه به من
خوشگله
تارا-نچ
نمیدمم
علی-وپس خودم میگیرمم
ناتشم حرفی بزنه
رفتم جلو چشبیدم به
لباش
اونقد بهش فاش اوردم که روکاناپه ولو شد
خودمم روش خیمه زدمو
اوقتی که نفس کم بیاریم بیخایل لباش نشدم
ازش جداشدم
خوشمزه بودخیلی ممنون
تارا-خاعش میکنممم
تا غروب علی پیشم بود
غروب رفتیم یکم دورزدیم
بیرون بودیم مامان علی زنگ زد
علی-جانم مامان
زهرا-علی مامان
بابابزرگ بابات فوت شده
ماباید بریم شهرستان
الان دراومدیم
کفتم بدونی
علی-اهان اوکی
زهرا-باش خدافط مراقب باش
علی-خدافظ
قطع کردم
تارا-چیشده
علی-هیچ بابا بابابزرگ بابام مرده
مرده 90سالش بود دیگه
نمیمرد
جای تعجب داشت
تارا-خندیدم خدارحمتش کنه
الان مامانتینا
رفتن
علی-بله
تارا-چس امشب و پیش من بموننن
علی-چشم
گشنمه بریم شام بخوریم
تارا-بریممم دیزی بقوریم
علی-تتورم دیزی بازکردما
تارا--ئقیقا
بد ازشام رفتیم خونه
خوراکی اماده کردم تاباهم فیلم ببینیم
علی-چی بیبینک
تارا-تورو ول کنن همش ترسناک میبینی
یاهری پاتر
پس امرو و فیلم عاشقانه بیتربیتی ببینیم
علی-اخه من اونارو میبینم دلم میخواد
تارا-چی میخواد
علی-خودت و نزن به اون راه
تارا-چپ جپ نگاش کردم
علی-چیه خوب دست خودم نی
تارا-علییی
علی-بدشم که باتوخوش میگذره
تارا-مگه تالان باکیا امتحانش کردی هااا
علی-باهیچکس
تارا-دروغ نگو
علی-تارااا
تارا-فیلم بزن پلی شه
علی-پس حله دیگههه
یکم بیادب بازی کنیم
تارا-نه
علی-خودتم خوش میاد معلومه قشنگ معلومه
ازچشات معلومه
تارا-نخیرم اصلا خوشم نمیاد
علی-چرامیاد
تارا-نمیخواد درد دارهه
علی-اروم؟
تارا-تواروم حالیت نمیشه
علی-قول میدم اروم
تارا-نچ
علی-من تاحالا زیر قولم زدم
تارا-ایششش باشههه
بزن ببینمش
علی-قربونت بشم مننن
تارا-قودانکنههه
#زخم_بازمن#علی_یاسینی#رمان
۳.۷k
۱۲ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.