ضربان قلبم پارت ۲

ضربان قلبم پارت ۲
بچه ها در فیک قبلی چند تا اشتباه بود معذرت

ویو تهیونگ آجوما رفت پایین
دیدم آت عین فرشته ها خوابیده بود ولی اون نمیدونه پدرش مادرم رو کشته
به هرحال قرق نگاه اون بودم
که آجوما گفت :باید شام پسرم

آت : صبح که پاشدم دیدم تهیونگ پیشم خواب بود نمی‌دونستم تو خواب هم اینقدر کراشه اینقدر نگاهش کردم تا بیدار شد

تهیونگ : هنوز زل زدنات تموم نشد

آت:کی داشت زل میزد به تو .خجالتی شده.
تهیونگ پوزخند
آت :چرا من رو آوردی اینجا
تهیونگ:....
آجوما:تهیونگ‌ پسرم بفرماید صبحانه
تهیونگ:آت بریم صبحانه بخوریم
آت :,چشم
تهیونگ :نیازی نیست اینقدر رسمی صحبت کنی
آت :,خب بریم

ویو آت
با تهیونگ رفتیم صبحانه خوردیم
تهیونگ گفت : حاضر شو میخوایم بریم بیرون
آت :باشه (عکس لباس رو میزارم)

پرش زمان به یک ساعت بعد

تهیونگ : پاشو بریم

آت : اوکی

ویو آت
سوار ماشین شدیم
دیدم تهیونگ من و به یه عمارت بزرگ برد
دیدم اون رئیس تهیونگ بود
تهیونگ من رو برد یه گوشه هی نزدیکم میشد منم هی میرفتم عقب تابه دیوار خوردم
دیدم در گوشم گفت :حواست باشه چجوری رفتار کنی
بعدشم ........هیچی
آت :یعنی چی میخواست بگه

ادامه دارد💜