تنها یک چیز را میدانم

تنها یک چیز را میدانم :
نه تنها او را دوست داشتم،
بلکه تمام ذرات تنم،
ذرات تن او را مى خواست …
و آرزو میکردم که با او در جزیره ى
گمشده ای باشم که آدمیزاد در آنجا وجود نداشته باشد ...


ی چیزِ دیگه ای تو ...

پ.ن: سیزده ات بِدَر عزیزم 💞
۱۴۰۰/۰۱/۱۳

#خاص
دیدگاه ها (۱)

حالا که از من رفته ایبه خودت بیابیا به بیست و دو و سی دقیقه ...

اصلن میفهمیدی من چِقَد ذوق میکردم وقتی باهات حرف میزَدَم؟؟!ب...

گرچه سخت است ولی دلتنگ تو بودن عجب حال قشنگیست...پ.ن:هر روز ...

خونه خستس! یه چایی چند روزه مونده رو کتری…من راضیم به دیدنت ...

تنها یک چیز را می‌دانم. نه تنها او را دوست داشتم ، بلکه تمام...

دیدار اول ..

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط