دوباره شب دوباره تنهایی دوباره یاد تو که این دل بیقرا

دوباره شب ، دوباره تنهایی ، دوباره یاد تو که این دل بیقرار را بیدار نگه داشته است .

کاش همه آسمانها کنار بروند، همه دیوارها پنجره شوند وتو در چشمان من بنشینی و بگویی که
هنوز در عطر سیبی و در سلام دختر بچه ی معصوم ودر آواز سیب سرخ .

بدان که هیچ گاه برکه ی فکرم از ماهیهای یاد تو جدا نخواهد شد وبدان که هیچ گاه گردو غبار زمان
بر روی یاد و نام و خاطرت نخواهد نشست وهر شب سراغ تو را از کسانی که به دنبال ماه می دوند
می گیرم .
دیدگاه ها (۱)

نبودنت بهترین بهانه است برای اشک ریختن ...ولی کاش بودی تا اش...

گاهی فکر می کنماز بس بی تو با تو زندگی کرده اماز بس تو را تن...

یادت هست که باب الحوائج من بودی چگونه دود و دم این شهر ،دلم...

تمام زندگیم را دلتنگی پر کرده است ....دلتنگی از کسی که دوستش...

راستی دیشب دوباره مست و تنها بی قرارسر درآوردم از آن کوچه از...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط