گاهی فکر می کنم

گاهی فکر می کنم
از بس بی تو با تو زندگی کرده ام
از بس تو را تنها در خیالم در بر گرفته ام و
گیس هایت را در هم بافته ام
از بس فقط و فقط در رویا
چشمهایت را نوشیده ام و مست
شهر تنت را دوره کرده ام که دیگر
حتی اگر خودت با پای خودت هم برگردی
نمی توانم تو را با خیالت جایگزین کنم!
بر نگرد!
من در حضور غیبتت از تو بتی ساخته ام
که روز به روز تراشیده تر و زیباتر می شود!
با آمدنت خودت را در من ویران نکن
بگذار تنها با خیالت زندگی کنم...
دیدگاه ها (۱)

راستی عشق خودخواه من؟چطور میشود اینقدر سنگدل بود و بی تفاوت؟...

سلامو باز هم منهمان مزاحم همیشگی شب هایتراستش را بخواهی دیگر...

نبودنت بهترین بهانه است برای اشک ریختن ...ولی کاش بودی تا اش...

دوباره شب ، دوباره تنهایی ، دوباره یاد تو که این دل بیقرار ر...

خاطراتِ تو ،نه ارو است که بسوزاندو نه زلزله ای سهمگین ، که و...

دستم خواب رفته بود، دست راستم که گذاشته بودم زیر سرت و خوابت...

اگه یه روز با خودت رو به رو بشی چیکار می‌کنی؟ این سوال رو کس...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط