(سلام بچه ها من خیلی خیلی معذرت میخوام که زودتر نذاشتم چو
(سلام بچه ها من خیلی خیلی معذرت میخوام که زودتر نذاشتم چون هر روز این هفته امتحان داریم داشتم مث سگگگگ ریاضی میخوندم🗿)
!♡عشق مافیایی♡!
!♡𝓜𝓪𝓯𝓲𝓪 𝓛𝓸𝓿𝓮♡!
p۱۴♡
€ : ا.ت؟*با تعجب*
~ : آره ا.ت...
€ : خوب بزار یه خبر خوب بهت بدم...
~ : چیه؟
€ : اونم عاشقته...
~ : چییییییی؟
€ : آره...دوست داره...
(تهیونگ ویو)
وقتی میونگ وو اون حرفو زد انگار دنیارو بهم دادن...خیلی خوشحال بودم تا فهمیدم ا.ت جایگزین میونگ وو شده...
& : خوب...احتمالا میونگ همه چی رو بهت گفته...
~ : اوهوم...
& : خوب من میدونم این عشق دوطرفه نی...
~ : هست...مثل اینکه میونگ وو بهت نگفته منم عاشق توام...
& : ببین من نمیتونم بهت اعتماد کنم چون میترسم ولم کنی...یا اسیرم کنی و این یه نقشه باشه...ناسلامتی تو ام یه مافیایی و دشمن من...
~ : من قول میدم این اتفاق نیافته...حاضرم هرکاری کنم تا بهت ثابت شه...
& : باشه...من بهت اعتماد میکنم ولی...اگه ازش سو استفاده کنی میدونی من مافیام و اتفاق خوبی برات نمیافته...
~ : میدونم...و میتونم با قاطِعیَت بگم تو از من قوی تری...تسلیم...حالا نمیخوای بیای دستای عشقتو باز کنی...؟*خنده کیوت*
& : باشه حالا اومدم*خنده کیوت*
~ : ا.ت...؟
& : *در حال باز کردن دستای تهیونگ*هوم؟
~ : خیلی دوست دارم...
& : منم...
(راوی ویو)
وقتی ا.ت دستای تهیونگو باز کرد اون سریع ا.تو گرفت و بوسش کرد...(من اصلا فشار نمیخورممممممممم😐)تهیونگ ا.تو براید استایل بغل کرد و رفتن پیش میونگ که دیدن...............
(خماری جدیییییییییییید😂حمایت کنید زود میزارم...ایشاالله شب خواب ببینید با بایستون ازدواج کردید😂(اخه ازین شانسا ام نداریم...)شبتون خوش کیوتا:)♡!)
!♡عشق مافیایی♡!
!♡𝓜𝓪𝓯𝓲𝓪 𝓛𝓸𝓿𝓮♡!
p۱۴♡
€ : ا.ت؟*با تعجب*
~ : آره ا.ت...
€ : خوب بزار یه خبر خوب بهت بدم...
~ : چیه؟
€ : اونم عاشقته...
~ : چییییییی؟
€ : آره...دوست داره...
(تهیونگ ویو)
وقتی میونگ وو اون حرفو زد انگار دنیارو بهم دادن...خیلی خوشحال بودم تا فهمیدم ا.ت جایگزین میونگ وو شده...
& : خوب...احتمالا میونگ همه چی رو بهت گفته...
~ : اوهوم...
& : خوب من میدونم این عشق دوطرفه نی...
~ : هست...مثل اینکه میونگ وو بهت نگفته منم عاشق توام...
& : ببین من نمیتونم بهت اعتماد کنم چون میترسم ولم کنی...یا اسیرم کنی و این یه نقشه باشه...ناسلامتی تو ام یه مافیایی و دشمن من...
~ : من قول میدم این اتفاق نیافته...حاضرم هرکاری کنم تا بهت ثابت شه...
& : باشه...من بهت اعتماد میکنم ولی...اگه ازش سو استفاده کنی میدونی من مافیام و اتفاق خوبی برات نمیافته...
~ : میدونم...و میتونم با قاطِعیَت بگم تو از من قوی تری...تسلیم...حالا نمیخوای بیای دستای عشقتو باز کنی...؟*خنده کیوت*
& : باشه حالا اومدم*خنده کیوت*
~ : ا.ت...؟
& : *در حال باز کردن دستای تهیونگ*هوم؟
~ : خیلی دوست دارم...
& : منم...
(راوی ویو)
وقتی ا.ت دستای تهیونگو باز کرد اون سریع ا.تو گرفت و بوسش کرد...(من اصلا فشار نمیخورممممممممم😐)تهیونگ ا.تو براید استایل بغل کرد و رفتن پیش میونگ که دیدن...............
(خماری جدیییییییییییید😂حمایت کنید زود میزارم...ایشاالله شب خواب ببینید با بایستون ازدواج کردید😂(اخه ازین شانسا ام نداریم...)شبتون خوش کیوتا:)♡!)
۱۱.۱k
۱۹ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.