ا/ت = یونا
ا/ت = یونا
یونا خیلی پولداره خیلی هم خوشگل می خواد به مدرسه ی جدیدش بره اما هیچ کس نمیدونه اون صاحب کل مدرسه هست بریم شروع داستان
داستان از زبان یونا
با صدای آلارم ساعت از خواب بیدار شدم ۱۰ مین رفتم حموم روتین پوستیمو زدم فرم مدرسه رو پوشیدم چون دوست نداشتم کسی بدونه خیلی پولدارم با اتوبوس رفتم
۱۰دقیقه بعد داخل مدرسه
یونا: واو مدرسه شون خیلی بزرگه رفتم اتاق مدیر مدیر منو به همه معرفی کرد
•: واو چه دختر خوشگلی از میا هم جذاب تره
☆: پسر ببین دختره چقدر خوشگله
@: بنظرتون بهش پیشنهاد بدم
استاد: خوب دخترم تو برو میز آخر پیش جونگ کوک یونا: باشه رفتم نشستم
زنگ تفریح خورد
میا: هی دختر صبر کن یونا: بله میا: باچه جرعتی رفتی پیش جونگ کوک نشستی یونا: مگه من گفتم استاد گفت منم نشستم میا: منتقی هست اما از تو پروندت خوندم که با بورسیه اومدی اینجا فکر کنم خیلی بدبختی 😂یونا: به تو چه هرکاری دلم می خواد میکنم میا: با من اینطوری حرف می زنی بچه ها شیر توت فرنگی رو بیارید
~: بفرما
یونا: کل شیر رو ریخت روسرم و همه بهم میخندیدن رفتم دسشویی و خودم رو جمع و جور کردم و بعد رفتم داخل کلاس
دیدم میا بهم پوزخند زد نشستم سر میزم جونگ کوک: بهتره نزدیک اون دختره ی نچسب نشی یونا: کدوم جونگ کوک: منظورم میا ست یونا: می خوام فردا بهش نشون بدم رئیس کیه جونگ کوک: می خوای چیکار کنی هیچ دختری عرضه نداره باهاش بد صحبت کنه یونا: صبر کن جونگ کوک: ازش خوشم میاد مثل دخترای دیگه بی عرضه نیست (داخل دلش)
شرطا
لایک ۲۰
کامنت ۵
یونا خیلی پولداره خیلی هم خوشگل می خواد به مدرسه ی جدیدش بره اما هیچ کس نمیدونه اون صاحب کل مدرسه هست بریم شروع داستان
داستان از زبان یونا
با صدای آلارم ساعت از خواب بیدار شدم ۱۰ مین رفتم حموم روتین پوستیمو زدم فرم مدرسه رو پوشیدم چون دوست نداشتم کسی بدونه خیلی پولدارم با اتوبوس رفتم
۱۰دقیقه بعد داخل مدرسه
یونا: واو مدرسه شون خیلی بزرگه رفتم اتاق مدیر مدیر منو به همه معرفی کرد
•: واو چه دختر خوشگلی از میا هم جذاب تره
☆: پسر ببین دختره چقدر خوشگله
@: بنظرتون بهش پیشنهاد بدم
استاد: خوب دخترم تو برو میز آخر پیش جونگ کوک یونا: باشه رفتم نشستم
زنگ تفریح خورد
میا: هی دختر صبر کن یونا: بله میا: باچه جرعتی رفتی پیش جونگ کوک نشستی یونا: مگه من گفتم استاد گفت منم نشستم میا: منتقی هست اما از تو پروندت خوندم که با بورسیه اومدی اینجا فکر کنم خیلی بدبختی 😂یونا: به تو چه هرکاری دلم می خواد میکنم میا: با من اینطوری حرف می زنی بچه ها شیر توت فرنگی رو بیارید
~: بفرما
یونا: کل شیر رو ریخت روسرم و همه بهم میخندیدن رفتم دسشویی و خودم رو جمع و جور کردم و بعد رفتم داخل کلاس
دیدم میا بهم پوزخند زد نشستم سر میزم جونگ کوک: بهتره نزدیک اون دختره ی نچسب نشی یونا: کدوم جونگ کوک: منظورم میا ست یونا: می خوام فردا بهش نشون بدم رئیس کیه جونگ کوک: می خوای چیکار کنی هیچ دختری عرضه نداره باهاش بد صحبت کنه یونا: صبر کن جونگ کوک: ازش خوشم میاد مثل دخترای دیگه بی عرضه نیست (داخل دلش)
شرطا
لایک ۲۰
کامنت ۵
۱۳.۸k
۲۵ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.