عشق اغیشته به خون
عشق اغیشته به خون )
پارت ۱۰۱
مین جی گنگ پا روی آن یکی پا انداخت و دست به سینه شد تهیونگ روبه رو اش قرار داشت .. اخم کرد و تیز گفت : چیه .. ابرو های مین جی تو هم رفت و با غیض گفت : ببند دهنو ... همش تقصیر تو و جیمین دیونه بود اصلا میدونید چطوری ابرو دختره رو بردین
تهیونگ سر گوشی رو بلند کرد و دستش را روی مبل گذاشت ریز خندید مین جی بالشت کنارش را برداشت سپس سمتش پر کرد و صاف تو صورت تهیونگ خورد .. او اول در مرز شوکه قرار گرفت ولی تند گفت. : چته روانی .. مین جی : اصلا گوش میدی ؟
تهیونگ شرمنده خندید ولی جدی دست به سینه شد : درسته کار ما اشتباه بود .. ولی باید به ما میگفت یا به شوهر احمقش... همان دقیقه بود که جیمین و میونشی وارد اتاق شدن .. تهیونگ اخم کرده جدی موهایش رو پیشانیش سرازی گفت : خب ؟ ...
جیمین سعی کرد به میونشی با لحن بسیار آرامی بگه: بیا بشین ..ولی میونشی تند سری به نه تکون داد و با حالت شرمنده ای گفت : اونی میشه بریم ..
مین جی سری از تأسف به جیمین و تهیونگ تکون داد و بلند شد سمت میونشی آمد .. لپش را نرم کشید : هی خجالت برای چیه .. چیزیه که گذشت .. به این دوتا کله پوک هم فکر نکن امشب دخترانه میریم بیرون ..
تهیونگ: کی به شما اجازه داده که برین ..
مین جی اخم کرد و سمتش چرخید ولی تهیونگ بود که حرف آخرش را گفت : بریم خونه .. زود
گام سمت میونشی برداشت و موهایش را با محبت لمس کرد مهربون گفت : میونشی .. خوبی ..
میونشی آروم سری تکون داد : آره .. خوبم ..
تهیونگ: میخواهی بیایی پیش مادر ؟ ... میونشی: نه ممنون ..
تهیونگ روبه جیمین کرد و عصبی گفت : مراقبش باش.. تو عادت ماهانه حالش خیلی بد میشه .. نمیبینم این دفه هم چرت و پرت بگی ..
جیمین دست تو جیب کرد و شرمنده به زمین خیره شد : واقعا از میونشی معذرت میخواهم ..
مین جی: تو از ازش معذرت خواهی کن... تهیونگ اخم کرد و از لای دندون هایش غرید : چی .. من مانیا هیچ وقت از کسی معذرت خواهی نکرده ..
ლ(´ ❥ `ლ)ლ(´ ❥ `ლ)ლ(´ ❥ `ლ)ლ(´ ❥ `ლ)
پارت ۱۰۱
مین جی گنگ پا روی آن یکی پا انداخت و دست به سینه شد تهیونگ روبه رو اش قرار داشت .. اخم کرد و تیز گفت : چیه .. ابرو های مین جی تو هم رفت و با غیض گفت : ببند دهنو ... همش تقصیر تو و جیمین دیونه بود اصلا میدونید چطوری ابرو دختره رو بردین
تهیونگ سر گوشی رو بلند کرد و دستش را روی مبل گذاشت ریز خندید مین جی بالشت کنارش را برداشت سپس سمتش پر کرد و صاف تو صورت تهیونگ خورد .. او اول در مرز شوکه قرار گرفت ولی تند گفت. : چته روانی .. مین جی : اصلا گوش میدی ؟
تهیونگ شرمنده خندید ولی جدی دست به سینه شد : درسته کار ما اشتباه بود .. ولی باید به ما میگفت یا به شوهر احمقش... همان دقیقه بود که جیمین و میونشی وارد اتاق شدن .. تهیونگ اخم کرده جدی موهایش رو پیشانیش سرازی گفت : خب ؟ ...
جیمین سعی کرد به میونشی با لحن بسیار آرامی بگه: بیا بشین ..ولی میونشی تند سری به نه تکون داد و با حالت شرمنده ای گفت : اونی میشه بریم ..
مین جی سری از تأسف به جیمین و تهیونگ تکون داد و بلند شد سمت میونشی آمد .. لپش را نرم کشید : هی خجالت برای چیه .. چیزیه که گذشت .. به این دوتا کله پوک هم فکر نکن امشب دخترانه میریم بیرون ..
تهیونگ: کی به شما اجازه داده که برین ..
مین جی اخم کرد و سمتش چرخید ولی تهیونگ بود که حرف آخرش را گفت : بریم خونه .. زود
گام سمت میونشی برداشت و موهایش را با محبت لمس کرد مهربون گفت : میونشی .. خوبی ..
میونشی آروم سری تکون داد : آره .. خوبم ..
تهیونگ: میخواهی بیایی پیش مادر ؟ ... میونشی: نه ممنون ..
تهیونگ روبه جیمین کرد و عصبی گفت : مراقبش باش.. تو عادت ماهانه حالش خیلی بد میشه .. نمیبینم این دفه هم چرت و پرت بگی ..
جیمین دست تو جیب کرد و شرمنده به زمین خیره شد : واقعا از میونشی معذرت میخواهم ..
مین جی: تو از ازش معذرت خواهی کن... تهیونگ اخم کرد و از لای دندون هایش غرید : چی .. من مانیا هیچ وقت از کسی معذرت خواهی نکرده ..
ლ(´ ❥ `ლ)ლ(´ ❥ `ლ)ლ(´ ❥ `ლ)ლ(´ ❥ `ლ)
- ۱.۰k
- ۰۸ دی ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط