شراب
شراب
در یک شرکت هواپیمای اروپایی ، یک مسلمان در صندلی جلو همراه مسافران اروپایی غیرمسلمان سفر می کرد..
میزبان هواپیما نزدیک این مسلمان شد و یک لیوان شراب را برایش آورد و گفت: بفرمایید این نوشیدنی الکلی است برای شما تا بنوشید!
مرد مسلمان آن را برداشت و بو کرد. بسیار مودبانه از نوشیدن آن خودداری کرد.
میزبان هواپیما نزد مدیر هواپیما رفت و در ارتباط این فرد اطلاع داد که یکی از مسافران نوشیدنی را نمی نوشد و باعث بدبینی مسافران به نوشیدنی شده است و کمی ناجور است.
مدیر هواپیما نوشیدنی را شخصا نزد آن مسلمان برد و گفت: آیا در خدمات ما کمی و کاستی وجود دارد که شما نوشیدنی را نمی نوشید؟
لطفا بفرماید این نوشیدنی را نوش جان نمایید واز سلامتی آن مطمئن باشید و خودش کمی از آن را جهت اطمینان نوشید.
در جواب آن مرد مسلمان پاسخ داد: من مشروب الکلی را نمی نوشم، در حالیکه مدیر هواپیما پافشاری می کرد تا آن مسلمان مشروب را بنوشد.
سپس مرد مسلمان فرمود:
در صورتی که شما پافشاری دارید که آن را بنوشم بشرطی آن را می نوشم که نخست این نوشیدنی را برای خلبان بدهید که بنوشد! مدیر هواپیما گفت:
این کار چطور امکان دارد که الکل را به او بدهم در حالیکه او سر وظیفه اش است؟ اگر او این نوشیدنی را بنوشد امکان از بین رفتن همه ی مسافران وجود دارد..
سبحان الله مرد مسلمان از چشمانش اشک جاری شد و گفت: من مسلمان هستم و من همیشه در وظیفه هستم تا از دین ام و ایمان ام محافظت کنم، اگر این نوشیدنی را بنوشم پس تمام زندگی خود را در این دنیا ودر آخرت در خطر انداخته ام.
در یک شرکت هواپیمای اروپایی ، یک مسلمان در صندلی جلو همراه مسافران اروپایی غیرمسلمان سفر می کرد..
میزبان هواپیما نزدیک این مسلمان شد و یک لیوان شراب را برایش آورد و گفت: بفرمایید این نوشیدنی الکلی است برای شما تا بنوشید!
مرد مسلمان آن را برداشت و بو کرد. بسیار مودبانه از نوشیدن آن خودداری کرد.
میزبان هواپیما نزد مدیر هواپیما رفت و در ارتباط این فرد اطلاع داد که یکی از مسافران نوشیدنی را نمی نوشد و باعث بدبینی مسافران به نوشیدنی شده است و کمی ناجور است.
مدیر هواپیما نوشیدنی را شخصا نزد آن مسلمان برد و گفت: آیا در خدمات ما کمی و کاستی وجود دارد که شما نوشیدنی را نمی نوشید؟
لطفا بفرماید این نوشیدنی را نوش جان نمایید واز سلامتی آن مطمئن باشید و خودش کمی از آن را جهت اطمینان نوشید.
در جواب آن مرد مسلمان پاسخ داد: من مشروب الکلی را نمی نوشم، در حالیکه مدیر هواپیما پافشاری می کرد تا آن مسلمان مشروب را بنوشد.
سپس مرد مسلمان فرمود:
در صورتی که شما پافشاری دارید که آن را بنوشم بشرطی آن را می نوشم که نخست این نوشیدنی را برای خلبان بدهید که بنوشد! مدیر هواپیما گفت:
این کار چطور امکان دارد که الکل را به او بدهم در حالیکه او سر وظیفه اش است؟ اگر او این نوشیدنی را بنوشد امکان از بین رفتن همه ی مسافران وجود دارد..
سبحان الله مرد مسلمان از چشمانش اشک جاری شد و گفت: من مسلمان هستم و من همیشه در وظیفه هستم تا از دین ام و ایمان ام محافظت کنم، اگر این نوشیدنی را بنوشم پس تمام زندگی خود را در این دنیا ودر آخرت در خطر انداخته ام.
- ۱.۸k
- ۱۳ آبان ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط