باید بروم

باید بروم
دلتنگ که شدی؛
گلدانِ کوچک ِ پشت ِ پنجره را ببوس!
من، یک روز که خیلی دلتنگت بودم
دلم را همانجا خاک کردم...
دیدگاه ها (۱)

دو جزیره متروک سبز ..با آب های سفید پیرامونش ..آینه های دوّا...

راست می گفتی ما تفاوت های زیادی با هم داشتیمتو دل می بُردی و...

صدای تو که در گوشم می‌پیچدتا عمق جانم می‌نشیندمی‌رسد به قلب ...

سیاستمدارها به جنگ نمی‌روندتعدادشان کم استو طول عمرهای بلندی...

💠 یک مسئله مهم که شوخی و جدّی ندارد!یکبار در یک جمع رسمی با ...

چه خبر یار؟ شنیدم که گرفتار شدیدل سپردی و برای دگری یار شدیب...

رمان در میان موهای نقره ای«پارت اول»

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط