مثل تنهایی ِ خودم ساکت

می روم تا درو کنم خود را
از زنانی که خیس پاییزند

از زنانی که وقت بوسیدن
غرق آغوشت اشک میریزند

میروم طرح غصه ای باشم
مثل اندوه خالکوبی هاش

میروم تا که دست بردارم
از جهان مخوف خوبی هاش !


مثل تنهایی ِ خودم ساکت
مثل تنهایی ِ خودم سر سخت

مثل تنهایی ِ خودم وحشی
مثل تنهایی ِخودم بد بخت !

هر دوتا کشته مرده ی مردن
هر دوتا مثل مرد آزرده

هر دوتا مثل زن پر از گفتن
هر دوتا پای پشت پا خورده

ما جهانی شبیه هم بودیم
آسمان و زمینمان با هم

فرقمان هم فقط در اینجا بود
او خودش بود و من خودم بودم...
#علیرضاآذر #پاییز
دیدگاه ها (۲)

تا ته باغ را دهن زده اند

در سرم رنج های فر هاد است

عشق

عذابست این جهان بی‌تو مبادا یک زمان بی‌تو

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط