پارت

پارت ۳۷

خدمتکار: خانم چیزی شده
ات: تو بالا سره من چیکار میکنی
خدمتکار: خانم الان من خدمتکاره شخصیتون
هستم
ات: چی خدمتکار شخصی
خدمتکار: بله
ات: خب پس......
خدمتکار: یعنی میتونین هر دستوری بهم بدین
و من انجام میدم
ات: خب باشه فهمیدم
خدمتکار:؟؟؟!
ات: چرا اینطوری نگام میکنی
خدمتکار: من معذرت میخوام اما یه جوری
رفتار میکنین که انگار وقتی که
پیش ارباب کوچیک بودین
هیچ خدمتکار شخصی نداشتین
ات: بله درسته نداشتم
خدمتکار: 🤯
ات: چند سالته
خدمتکار: ۱۹ سالمه
ات: پس اختلاف سنی زیادی نداریم
خدمتکار: خانم میشه یه سوالی بپرسم
ات: اره بگو
خدمتکار: چیشود که امدین پیش پدر بزرگتون
ات: اخه فکر کردم پیشه عموم نباشم اون زندگی راحت تری داشته باشه
خدمتکار: من متوجه نمیشم
خدمتکار: همه ی دخترای اینجا ارزو دارن
که پیش ارباب کوچیک باشن
ات: هوم... اما من برام مهم نیست
خدمتکار:؟؟
ات: بیا بشین همه چی رو برات از اول تعریف کنم
دیدگاه ها (۲۲)

پارت ۳۸ات: این قضیه از اونجایی شروع شده که من بابام رو در اث...

کسی درخواستی نداره هر چی باشه سناریو تکپارتی چند پارتی

پارت ۳۶ات: با اینکه شما بهش میگین ترسو من بهش افتخار میکنم پ...

پارت ۳۵ات: منو ببرین عمارت جئون بادیگارد: ازین طرف ات سوار م...

پارت ۳۹ات: فکر کنم دیگه نمیترسم جیمین: عومم.. افرین ات: رسید...

پارت ۳۶ات: بالاخره میتونیم بریم جیمین: اره ات: اخیش بالاخره ...

پارت ۳۷ات: نکنه فهمیده موچی هاشو خوردم خدمتکار دوم از ترس جی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط