رز وحشی Part ⁶
رز وحشی Part ⁶
"موقعیت:۳ روز بعد"
سایان ویو
عینکم و برمیدارم و روی میز میزارم.. دستی به چشمام میکشم.. توی این چند روز سر جمع ۱۰ ساعت هم نخوابیده بودم... همه فکرم درگیر کارم شده بود..
تمرکز نداشتم... تا این کار و تموم نمیکردم نمیتونستم آروم بگیرم
چشمام و باز میکنم دوباره عینکم و میزارم تا خواستم دوباره مشغول کارم بشم در اتاقم به صدا در اومد
_ بیا تو
بعد از مکثی جیمین با خوشحالی میاد داخل
زیر چشماش گود افتاده بود.. اونم مثل من چند روزه درست نخوابیده
با صداش به خودم میام
جیمین: کجایی سایان؟ سه ساعته دارم صدات میزنم!
_متوجه نشدم
آبرویی بالا میندازه
_ کارت و بگو
یهو انگار یادش میاد.. لبخند کمی رو لباش میشینه
میاد سمتم
جیمین: یه سر نخ از مینهو پیدا کردم!
تعجبی میکنم
_ واقعا؟! چجوری؟
جیمین: این چند روز دوربینای اینطرف و اونطرف که هر کدومش به سازمان میرسید و چک کردم حتی چند متر دورتر از سازمان و
_خب؟؟
جیمین: امشب داشتم یسری جاهارو چک میکردم که دیدم مینهو بعد از خروج به سازمان میره توی یه کوچه که یه خیابان از سازمان پایین تره.. متاسفانه اونجا دوربین نداشت پس نفهمیدم چیکار کرد.. بعد یه ربع از کوچه یه مردی اومد بیرون که تیپ اسپرتی داشت.. وقتی چک کردم فهمیدم هیچ کس قبل مینهو و بعد مینهو تو اون کوچه نرفته.. پس رو مرد دقت بیشتری که به خرج دادم فهمیدم خودشه.. چون زخمی بالای چشم چپش داشت.. و مینهو هم دقیقا همین زخم و داشت.. وقتی دنبالش کردم فهمیدم سر همون خیابون ایستاده و انگار منتظر کسی بود.. بعد حدود ۱۰ دقیقه یه لیموزین مشکی جلوی پاش نگه داشت اونم سوارش شد
حرف جیمین که تموم شد نگاهم ک از گوشه دیوار بر میدارم و بهش میدوزم
_ خب بقیش؟؟
جیمین: همین دیگه.. فقط تا همونجا تونستم ردش و بگیرم.. به هر دوربینی سر زدم که هکش کنم نتونستم
مثل اینکه طرف حسابمون خیلی وارده.. چون دوربین هایی که به مسیرشون ختم میشده و قفل کرده
به فکر فرو میرم.. باید یه راه حلی باشه...باید پیداش کنم.. باید..
ناگهان سرم و بالا میارم و نگاهش میکنم
_ جیمین دوربین ها پلاک ماشین و گرفتن؟
جیمین: اره اما خیلی تاره
_ تو برو اون فیلم و برای من بیار من حلش میکنم
جیمین: همینجا هم میتونم
_ پس بجنمب
جیمین اومد سمت میزم و لب تاپ و روشن کرد
بعد گذشت ۵ دقیقه لب تاپ و کشید جلوم
جیمین: بیا اینم از این
نگاهی به ماشین میندازم.. راست میگفت تار بود.. تقریبا غیر قابل خوندن بود
جیمین: ببین منم عقلم رسید اینکارو کنم ولی خب هیچی و نتونستم تشخیص بدم!
________________________
سلاممم کیوتا چطوریدد؟؟
پارت جدید تقدیمتون🙂❤️
موچیا حمایت ها مثل قبلا نیستااا🥲 یکم حمایت کنید دیگه
حمایت کنید شب یه پارت دیگه هم میدم🙃
لایک و کامنت یادت نره کیوتی🥰
"موقعیت:۳ روز بعد"
سایان ویو
عینکم و برمیدارم و روی میز میزارم.. دستی به چشمام میکشم.. توی این چند روز سر جمع ۱۰ ساعت هم نخوابیده بودم... همه فکرم درگیر کارم شده بود..
تمرکز نداشتم... تا این کار و تموم نمیکردم نمیتونستم آروم بگیرم
چشمام و باز میکنم دوباره عینکم و میزارم تا خواستم دوباره مشغول کارم بشم در اتاقم به صدا در اومد
_ بیا تو
بعد از مکثی جیمین با خوشحالی میاد داخل
زیر چشماش گود افتاده بود.. اونم مثل من چند روزه درست نخوابیده
با صداش به خودم میام
جیمین: کجایی سایان؟ سه ساعته دارم صدات میزنم!
_متوجه نشدم
آبرویی بالا میندازه
_ کارت و بگو
یهو انگار یادش میاد.. لبخند کمی رو لباش میشینه
میاد سمتم
جیمین: یه سر نخ از مینهو پیدا کردم!
تعجبی میکنم
_ واقعا؟! چجوری؟
جیمین: این چند روز دوربینای اینطرف و اونطرف که هر کدومش به سازمان میرسید و چک کردم حتی چند متر دورتر از سازمان و
_خب؟؟
جیمین: امشب داشتم یسری جاهارو چک میکردم که دیدم مینهو بعد از خروج به سازمان میره توی یه کوچه که یه خیابان از سازمان پایین تره.. متاسفانه اونجا دوربین نداشت پس نفهمیدم چیکار کرد.. بعد یه ربع از کوچه یه مردی اومد بیرون که تیپ اسپرتی داشت.. وقتی چک کردم فهمیدم هیچ کس قبل مینهو و بعد مینهو تو اون کوچه نرفته.. پس رو مرد دقت بیشتری که به خرج دادم فهمیدم خودشه.. چون زخمی بالای چشم چپش داشت.. و مینهو هم دقیقا همین زخم و داشت.. وقتی دنبالش کردم فهمیدم سر همون خیابون ایستاده و انگار منتظر کسی بود.. بعد حدود ۱۰ دقیقه یه لیموزین مشکی جلوی پاش نگه داشت اونم سوارش شد
حرف جیمین که تموم شد نگاهم ک از گوشه دیوار بر میدارم و بهش میدوزم
_ خب بقیش؟؟
جیمین: همین دیگه.. فقط تا همونجا تونستم ردش و بگیرم.. به هر دوربینی سر زدم که هکش کنم نتونستم
مثل اینکه طرف حسابمون خیلی وارده.. چون دوربین هایی که به مسیرشون ختم میشده و قفل کرده
به فکر فرو میرم.. باید یه راه حلی باشه...باید پیداش کنم.. باید..
ناگهان سرم و بالا میارم و نگاهش میکنم
_ جیمین دوربین ها پلاک ماشین و گرفتن؟
جیمین: اره اما خیلی تاره
_ تو برو اون فیلم و برای من بیار من حلش میکنم
جیمین: همینجا هم میتونم
_ پس بجنمب
جیمین اومد سمت میزم و لب تاپ و روشن کرد
بعد گذشت ۵ دقیقه لب تاپ و کشید جلوم
جیمین: بیا اینم از این
نگاهی به ماشین میندازم.. راست میگفت تار بود.. تقریبا غیر قابل خوندن بود
جیمین: ببین منم عقلم رسید اینکارو کنم ولی خب هیچی و نتونستم تشخیص بدم!
________________________
سلاممم کیوتا چطوریدد؟؟
پارت جدید تقدیمتون🙂❤️
موچیا حمایت ها مثل قبلا نیستااا🥲 یکم حمایت کنید دیگه
حمایت کنید شب یه پارت دیگه هم میدم🙃
لایک و کامنت یادت نره کیوتی🥰
۳.۲k
۱۸ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.