رز وحشی Part ⁵
رز وحشی Part ⁵
سایان ویو
صبح با صدای الارمم بیدار شدم
کلافه بلند شدم و چند بار پلک زدم
حولم و برداشتم و رفتم حموم.. با حموم رفتن شاید از خستگیم کم میشد
بعد ۲۰ مین از حموم اومدم بیرون
موهام و خشک کردم و سشوار کشیدم
کت شلوار مشکیم و با پیراهن سفید پوشیدم کفش مشکی پاشنه دارمم پام کردم.. مثل همیشه آرایشی که به استایلم بیاد انجام دادم.. موهام و بالا سرم بستم و عطر تلخم و زدم
با برداشتن کیفم از خونه زدم بیرون
سوار ماشینم شدم و روندم سمت سازمان
بعد ۱۰ مین رسیدم
پیاده شدم و رفتم تو
همه بهم سلام میکردن منم جوابشون و میدادم
سوار آسانسور شدم و رفتم بالا
به سمت اتاقم رفتم و درش و باز کردم
کیفم و پرت کردم رو میز و نشستم رو صندلی
سرم و میون دستام گرفتم و فشار میدادم
بعد ۵ مین صدای در اومد
_بله؟
در باز شد و هانول اومد داخل
مثل همیشه زیبا بود
لبخندی بهش زدم که جوابش و با لبخند گرم همیشگیش داد
هانول: حالت خوبه سایان؟
نفسی کشیدم و سرم و به صندلی تکیه دادم
_فکر نکنم
قیافش نگران شد و اومد سمتم
هانول: چیشده؟؟؟
_نگران نشو خوبم فقط سرم درد میکنه
نفس راحتی کشید
هانول: بگم برات قهوه بیارن؟
دستاش و گرفتم
_ اگه بگی که ممنونت میشم
لبخندی زد و گونم و بوسید
هانول: حتمااا
رفت سمت در
هانول: الان میام
سری تکون دادم که رفت
لب تاپم و روشن کردم و رفتم توی فایل ها
دنبال فایل 47B میگشتم... اما پیداش نمیکردم
همون لحظه هانول با فنجون قهوه اومد داخل
هانول: بفرمایید
_ مرسی
هانول: چیزی شده؟
_ هانول فایل 47B کجاست؟؟
هانول: توی پوشه بخش B
_ نیست..گشتم نبود
تعجبی میکنه و لب تاپ و برمیگردونه سمت خودش
چند دقیقه میچرخه
هانول: عجیبه یادمه خودم توی همین بخش ذخیرش کردم
اخمی کردم و مقداری از فنجونم و سر کشیدم
فنجون نسبتا خالی و روی میز میزارم
_ برو بگو جیمین بیاد
هانول: چشم
از اتاق رف بیرون و بعد ۲ مین با جیمین اومد تو
جیمین: عه سلام رئیس کی اومدید
_ یه ربعی میشه
جیمین: کارم داشتی؟
_ فایل 47B کجاست؟؟
جیمین: توی پوشه پخش B
_ نبود اونجا
جیمین: مگه میشه!
کلافه چشمام و میزارم رو هم
_حالا که نیست.. جیمین خوب فکر کن ببین جای دیگه ذخیره نکردی؟
جیمین چند لحظه ساکت شد بعد دوباره نگاهم کرد
جیمین: یادم اومد.. از توی بخش B ریختمش توی فلش
_ خب حالا فلش کجاست؟
جیمین: تو اتاقمه... میرم بیارم
سری تکون میدم
هانول: سایان قهوت یخ کرد بخور
باقی قهوم و خوردم که جیمین اومد
_ خب چیشد؟؟
جیمین: عجیبه.. نبود همه جارو گشتم
اخم کردم
_ یعنی چی نبود؟؟؟ اتاق توعه جیمین کس دیگه ای که بهش دسترسی نداره
جیمین: نمیدونم نبود توی کشوم
با اعصاب خوردی چشمام و میبندم
هانول: خب دوربین هارو چک کن
جیمین اومد سمتم و با لب تاپ مشغول شد
۲ ۳ مین گذشت
جیمین: ایناها اینم دوربینا
هانول هم اومد پیشمون و سه تایی مشغول دیدن فیلم دوربینا شدیم
یه مرد که همه جاشو به غیر از چشماش پوشونده بود رفت سمت اتاق جیمین
یکم با قفل درگیر بود که بعد چند دقیقه در و باز کرد و رفت تو
_برو تو دسترسی دوربین اتاقت زمانش هم همین دو شب پیش باشه
جیمین کاری و که گفتم انجام داد
همون مرده وقتی رفت تو اتاق جیمین مشغول گشتن چیزی شد
آخر سر رفت سراغ کشوش و مشغول رمز یابی شد
بعد ۵ مین درو باز کرد و از توش یه فلش برداشت
بعد همه جارو مرتب کرد و رفت بیرون
فیلم قطع شد
خنده عصبی کردم و از جام بلند شدم
_ خیلی راحت فلش و دزدید.. عین اب خوردن!
هانول: معلوم بود به همچی وارده
جیمین: حتی انگار میدونست که دوربین ها کجاست چون اصلا نیم نگاه هم ننداخته به دور و اطراف
هانول: یعنی کی میتونه باشه که انقدر راحت تونست دزدی کنه؟؟
_مین مینهو
تعجب و میتونستم از تو چشماشون بخونم
هانول: ممکن نیست...
_ چرا ممکنه.. یکم فکر کن.. آدمی بود که همه اطلاعات این نقشه دستش بود... از همچی آگاه بود.. همه مارو خوب میشناخت.. پس به راحتی تونست دورمون بزنه!
جیمین: گیرش بیارم دارش میزنم!!
_ جیمین بجا این کارا برو بگرد دنبالش هر سر نخی که میتونی پیدا کن... باید پیداش کنیم.. تاکید میکنم باید!
جیمین سری تکون داد و رفت
هانول: منم میرم کمکش
سری براش تکون دادم که اونم رفت
نشستم رو صندلی و سرم و گذاشتم رو میز
_ هرجور شده پیدات میکنم
______________________
سلام سلامم
حالتون چطوره موچیا؟
پارت جدید خدمتتون😍❤️
لایک و کامنت یادت نره کیوتی🥰
سایان ویو
صبح با صدای الارمم بیدار شدم
کلافه بلند شدم و چند بار پلک زدم
حولم و برداشتم و رفتم حموم.. با حموم رفتن شاید از خستگیم کم میشد
بعد ۲۰ مین از حموم اومدم بیرون
موهام و خشک کردم و سشوار کشیدم
کت شلوار مشکیم و با پیراهن سفید پوشیدم کفش مشکی پاشنه دارمم پام کردم.. مثل همیشه آرایشی که به استایلم بیاد انجام دادم.. موهام و بالا سرم بستم و عطر تلخم و زدم
با برداشتن کیفم از خونه زدم بیرون
سوار ماشینم شدم و روندم سمت سازمان
بعد ۱۰ مین رسیدم
پیاده شدم و رفتم تو
همه بهم سلام میکردن منم جوابشون و میدادم
سوار آسانسور شدم و رفتم بالا
به سمت اتاقم رفتم و درش و باز کردم
کیفم و پرت کردم رو میز و نشستم رو صندلی
سرم و میون دستام گرفتم و فشار میدادم
بعد ۵ مین صدای در اومد
_بله؟
در باز شد و هانول اومد داخل
مثل همیشه زیبا بود
لبخندی بهش زدم که جوابش و با لبخند گرم همیشگیش داد
هانول: حالت خوبه سایان؟
نفسی کشیدم و سرم و به صندلی تکیه دادم
_فکر نکنم
قیافش نگران شد و اومد سمتم
هانول: چیشده؟؟؟
_نگران نشو خوبم فقط سرم درد میکنه
نفس راحتی کشید
هانول: بگم برات قهوه بیارن؟
دستاش و گرفتم
_ اگه بگی که ممنونت میشم
لبخندی زد و گونم و بوسید
هانول: حتمااا
رفت سمت در
هانول: الان میام
سری تکون دادم که رفت
لب تاپم و روشن کردم و رفتم توی فایل ها
دنبال فایل 47B میگشتم... اما پیداش نمیکردم
همون لحظه هانول با فنجون قهوه اومد داخل
هانول: بفرمایید
_ مرسی
هانول: چیزی شده؟
_ هانول فایل 47B کجاست؟؟
هانول: توی پوشه بخش B
_ نیست..گشتم نبود
تعجبی میکنه و لب تاپ و برمیگردونه سمت خودش
چند دقیقه میچرخه
هانول: عجیبه یادمه خودم توی همین بخش ذخیرش کردم
اخمی کردم و مقداری از فنجونم و سر کشیدم
فنجون نسبتا خالی و روی میز میزارم
_ برو بگو جیمین بیاد
هانول: چشم
از اتاق رف بیرون و بعد ۲ مین با جیمین اومد تو
جیمین: عه سلام رئیس کی اومدید
_ یه ربعی میشه
جیمین: کارم داشتی؟
_ فایل 47B کجاست؟؟
جیمین: توی پوشه پخش B
_ نبود اونجا
جیمین: مگه میشه!
کلافه چشمام و میزارم رو هم
_حالا که نیست.. جیمین خوب فکر کن ببین جای دیگه ذخیره نکردی؟
جیمین چند لحظه ساکت شد بعد دوباره نگاهم کرد
جیمین: یادم اومد.. از توی بخش B ریختمش توی فلش
_ خب حالا فلش کجاست؟
جیمین: تو اتاقمه... میرم بیارم
سری تکون میدم
هانول: سایان قهوت یخ کرد بخور
باقی قهوم و خوردم که جیمین اومد
_ خب چیشد؟؟
جیمین: عجیبه.. نبود همه جارو گشتم
اخم کردم
_ یعنی چی نبود؟؟؟ اتاق توعه جیمین کس دیگه ای که بهش دسترسی نداره
جیمین: نمیدونم نبود توی کشوم
با اعصاب خوردی چشمام و میبندم
هانول: خب دوربین هارو چک کن
جیمین اومد سمتم و با لب تاپ مشغول شد
۲ ۳ مین گذشت
جیمین: ایناها اینم دوربینا
هانول هم اومد پیشمون و سه تایی مشغول دیدن فیلم دوربینا شدیم
یه مرد که همه جاشو به غیر از چشماش پوشونده بود رفت سمت اتاق جیمین
یکم با قفل درگیر بود که بعد چند دقیقه در و باز کرد و رفت تو
_برو تو دسترسی دوربین اتاقت زمانش هم همین دو شب پیش باشه
جیمین کاری و که گفتم انجام داد
همون مرده وقتی رفت تو اتاق جیمین مشغول گشتن چیزی شد
آخر سر رفت سراغ کشوش و مشغول رمز یابی شد
بعد ۵ مین درو باز کرد و از توش یه فلش برداشت
بعد همه جارو مرتب کرد و رفت بیرون
فیلم قطع شد
خنده عصبی کردم و از جام بلند شدم
_ خیلی راحت فلش و دزدید.. عین اب خوردن!
هانول: معلوم بود به همچی وارده
جیمین: حتی انگار میدونست که دوربین ها کجاست چون اصلا نیم نگاه هم ننداخته به دور و اطراف
هانول: یعنی کی میتونه باشه که انقدر راحت تونست دزدی کنه؟؟
_مین مینهو
تعجب و میتونستم از تو چشماشون بخونم
هانول: ممکن نیست...
_ چرا ممکنه.. یکم فکر کن.. آدمی بود که همه اطلاعات این نقشه دستش بود... از همچی آگاه بود.. همه مارو خوب میشناخت.. پس به راحتی تونست دورمون بزنه!
جیمین: گیرش بیارم دارش میزنم!!
_ جیمین بجا این کارا برو بگرد دنبالش هر سر نخی که میتونی پیدا کن... باید پیداش کنیم.. تاکید میکنم باید!
جیمین سری تکون داد و رفت
هانول: منم میرم کمکش
سری براش تکون دادم که اونم رفت
نشستم رو صندلی و سرم و گذاشتم رو میز
_ هرجور شده پیدات میکنم
______________________
سلام سلامم
حالتون چطوره موچیا؟
پارت جدید خدمتتون😍❤️
لایک و کامنت یادت نره کیوتی🥰
۴.۴k
۰۶ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.