یه وقت نگا کردم دیدم دیگه بهار نیست تابستون بود ولی سرد

یه وقت نگا کردم دیدم دیگه بهار نیست. تابستون بود ولی سرد بود. پاییز بود ولی سرد بود. وقتی بهار نیست مدام زمستونه، زمستونم که خب میدونی سرده، حتی با پتو
تن رعشه میگیره آدم از نبودنش، آخه من مگه چقدم؟ طاقت مگه ته نداره؟ مگه کم نمیاره؟
آدم خیلی تاب بیاره دیگه سرمارو که میخوره. ما وقتی بهار رفت سرما خوردیم. هی نشستیم پتو کشیدیم رومون، دماغمونو بالا کشیدیم، به پنجره خیره شدیم بلکه بیاد بهار، بلکه بره سرما. اصن هیچی به هیچی انگار نه انگار که توو تقویم یه فصلشم بهاره آخه؛ بابا چرخه ی طبیعت چی پس؟ اصن انصاف چی پس؟ رحم چی پس؟ بهار نیستی مگه؟ بهار نبودی مگه؟ پاشو بیا! پاشو د یاور همیشه کافر!

#علیرضا_مواساتی
دیدگاه ها (۱)

💜 ✨ ‌من تُـو را به هر زبانی که ترجمه کردمعشق شدی... #مجید_وا...

با هیچ‌کس نباید بیش از اندازه گذشت یا محبت داشت! همانطور که ...

‎هیچ کس سرش آنقدر شلوغ نیست‎که زمان از دستش در برود و شما را...

تقدیم ب دیووونه هاااخل و چلاااروانیاااااا#عشقین❤ ️😍

My sweet trouble 68✨مجبور بودم دراز بکشم، ولی اگه دیر شع چی؟...

اولین مافیایی که منو بازی داد. پارت۱۳

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط