رمان یک خاطره پارت ۳۳: کرم ریزی سونیک😂😂
♥🖤♥🖤♥🖤♥🖤♥
#یک_خاطره [🖤♥]
#پارت_³³ [🖤♥]
«سونیک💙⚡»
- انقدر عصبانی نشو.
شدو دیگه حرفی نزد فقط بد جوری نگام میکرد.
چرخید به سمتی که منو نبینه.
نا قافل دستم رفت به سمت دمش...
و اروم لمسش کردم.
« شدو❤️🩹🕷»
قطعا خوب شم سونیکو کتک میزنم.
یهو متوجه شدم سونیک دست زده به دمم.
سریع با لگد زدم تو صورتش و داد زدم: ازم دور شو!
ترسیده بودم این چه مرگش شده.
این کارا چیه.
بعد هم بلند شدم سِرم هارو از دستم جدا کردم و از اتاق رفتم بیرون.
«سونیک💙⚡»
چقدر دمش ناز و نرم بود که یهو با عصبانیت تمام چرخید و یه لگد زد تو صورتم.
چقدرم محکم زد توی سرم تاحالا این جوری کسیو نزده بود.
ولی اون لحظه رو هیچ وقت یادم نمیرهههه.
بلند شدم دیدم درو بست و رفت بیرون. دویدم دنبالش.
- اهای شدو کجا میری هنوز که مرخص نشدی.
در حالی که داشت میدوید گفت: میرم جایی که تو نباشی.
پاهام به هم گیر کردن و خوردم زمین. سریع بلند شدم رفتم به سمت خونه.
وقتی رسیدم شدو رو دیدم که داشت توی پذیرایی دمنوش میخورد.
متوجه من که شد سرشو برگردوند.
♥🖤♥🖤♥🖤♥🖤♥
#یک_خاطره [🖤♥]
#پارت_³³ [🖤♥]
«سونیک💙⚡»
- انقدر عصبانی نشو.
شدو دیگه حرفی نزد فقط بد جوری نگام میکرد.
چرخید به سمتی که منو نبینه.
نا قافل دستم رفت به سمت دمش...
و اروم لمسش کردم.
« شدو❤️🩹🕷»
قطعا خوب شم سونیکو کتک میزنم.
یهو متوجه شدم سونیک دست زده به دمم.
سریع با لگد زدم تو صورتش و داد زدم: ازم دور شو!
ترسیده بودم این چه مرگش شده.
این کارا چیه.
بعد هم بلند شدم سِرم هارو از دستم جدا کردم و از اتاق رفتم بیرون.
«سونیک💙⚡»
چقدر دمش ناز و نرم بود که یهو با عصبانیت تمام چرخید و یه لگد زد تو صورتم.
چقدرم محکم زد توی سرم تاحالا این جوری کسیو نزده بود.
ولی اون لحظه رو هیچ وقت یادم نمیرهههه.
بلند شدم دیدم درو بست و رفت بیرون. دویدم دنبالش.
- اهای شدو کجا میری هنوز که مرخص نشدی.
در حالی که داشت میدوید گفت: میرم جایی که تو نباشی.
پاهام به هم گیر کردن و خوردم زمین. سریع بلند شدم رفتم به سمت خونه.
وقتی رسیدم شدو رو دیدم که داشت توی پذیرایی دمنوش میخورد.
متوجه من که شد سرشو برگردوند.
♥🖤♥🖤♥🖤♥🖤♥
۳.۲k
۲۳ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.