بی تو در نخستین قدم های پاییز

بی تو در نخستین قدم های پاییز
آه هایم سراسر زمستانند...
مادر می گوید:
علتِ سپید شدنِ مو ها
برفی ست که خدا بر سرمان می باراند!
ولی الان که هوا آفتابی ست
چه برفی؟
کدام بارش؟
انگار نمی خواهد باور کند
که دوست داشتنت
کهنه ام کرده؛
پیر شده ام عزیز...
و در اوجِ جوانی
چه چیز جز دوری از تو
می توانست مرا
به سه حرفی های دردناک دچار کند؟
به"عشق"
به"پیر"شدن
به"درد"
به"اشک"های افسرده
به"کاش"گفتن های خالی...
باور کن از ناله کردن خسته ام
و این دو روزِ زندگی بی تو
به اندازه ی مرگ غم انگیز است؛
دیدگاه ها (۲)

بعضی از آدمها مثل یک آپارتمان هستند.مبله ...شیک ...راحت ...ا...

#مردم_شهرم_همیشه_عجول_بوده_اندهمیشه همه ی کارهایشان را با عج...

#شهریور عاشق انار بود ،اما هیچ وقت حرف دلش را به انار نزد......

ای تو با روح من از روز ازل یارترین کودک شعر مرا مهر تو غمخوا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط