نالم از دست تو ای ناله که تاثیر نکردی

نالم از دست تو ای ناله که تاثیر نکردی
گر چه او کرد دل از سنگ تو تقصیر نکردی

شرمسار توام ای دیده ازین گریه خونین
که شدی کور و تماشای رخش سیر نکردی

ای اجل گر سر آن زلف درازم به کف افتد
وعده هم گر به قیامت بنهی دیر نکردی

وای از دست تو ای شیوه عاشق کش جانان
که تو فرمان قضا بودی و تغییر نکردی

مشکل از گیر تو جان در برم ای ناصح عاقل
که تو در حلقه زنجیر جنون گیر نکردی

عشق همدست به تقدیر شد و کار مرا ساخت
برو ای عقل که کاری تو به تدبیر نکردی

خوشتر از نقش نگارین من ای کلک تصور
الحق انصاف توان داد که تصویر نکردی

چه غروریست در این سلطنت ای یوسف مصری
که دگر پرسش حال پدر پیر نکردی

شهریارا تو به شمشیر قلم در همه آفاق
به خدا ملک دلی نیست که تسخیر نکردی
شهریار
دیدگاه ها (۱)

دلم از نرگس بیمار تو بیمارتر است چاره کن درد کسی کز همه ناچا...

می کشی کبریت را بر هستی ام بنزین تر از... می نشانی خنجری در ...

قرآن به سر گرفتم و گفتم: سلام عشق!یعنی به جـز حریـــم تو بر ...

خب، ما همیشه «نبودن» را از این سرش دیده‌ایم. از سمت فاقد، نه...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط