اشتباه کردیم
اشتباه کردیم
p: 9
_یعنی چی دوباره تنها شدم؟
+یعنی من بجز مارکا و لیان هیچ دوستی نداشتم ام خب من یه ادمیم که خیلی دیر میتونه با کسی دوست بشه
_خب متاسفم
+نه نه تقصیر تو نیست خودم گفتم
"اممم خب کاری از دست ما برمیاد؟
+نه ولی بازم ممنون
~تو واقعا عجیبی
+میدونم
_اممم خب اگر میخای میتونم یه کاری کنم دوباره دوست بشین
+نه نمیخاد ممنون... اممم خب برم دیگه فعلا
*ویو ا.ت*
ازشون خدافظی کردم و از جنگل امدم بیرون و داشتم میرفتم که مارکا و لیان رو دیدم رفتن شهربازی فقط نگاشون میکردم دلم برا مسخره بازیاشون تنگ شده بود
رفتم خونه که کاغذ رو میز بود خوندمش با خون نوشته شده بود نوشته بود
«از داداشم جونگکوک فاصله بگیر وگرنه شاید دوستاتو تو جهنم دیدی»
نفسم گرفت همون لحظه برگه نابود شد ترسیدم یهو دوتا دختر که لباسای قرمز خونی که پاره شده بود پشتم ظاهر شدن
(علامت مین سوک×علامت اسوکا $)
×به به ببین کی از پیش داداش جونم امده
+م.. من... فقط... چیزه.. اخه
$ببین دخار کوکی برا منه سعی نکن ازم دورش کنی
+ب... با... شه
×خوبه دیگه نزدیکش نشو
+... ب... ا... شه
p: 9
_یعنی چی دوباره تنها شدم؟
+یعنی من بجز مارکا و لیان هیچ دوستی نداشتم ام خب من یه ادمیم که خیلی دیر میتونه با کسی دوست بشه
_خب متاسفم
+نه نه تقصیر تو نیست خودم گفتم
"اممم خب کاری از دست ما برمیاد؟
+نه ولی بازم ممنون
~تو واقعا عجیبی
+میدونم
_اممم خب اگر میخای میتونم یه کاری کنم دوباره دوست بشین
+نه نمیخاد ممنون... اممم خب برم دیگه فعلا
*ویو ا.ت*
ازشون خدافظی کردم و از جنگل امدم بیرون و داشتم میرفتم که مارکا و لیان رو دیدم رفتن شهربازی فقط نگاشون میکردم دلم برا مسخره بازیاشون تنگ شده بود
رفتم خونه که کاغذ رو میز بود خوندمش با خون نوشته شده بود نوشته بود
«از داداشم جونگکوک فاصله بگیر وگرنه شاید دوستاتو تو جهنم دیدی»
نفسم گرفت همون لحظه برگه نابود شد ترسیدم یهو دوتا دختر که لباسای قرمز خونی که پاره شده بود پشتم ظاهر شدن
(علامت مین سوک×علامت اسوکا $)
×به به ببین کی از پیش داداش جونم امده
+م.. من... فقط... چیزه.. اخه
$ببین دخار کوکی برا منه سعی نکن ازم دورش کنی
+ب... با... شه
×خوبه دیگه نزدیکش نشو
+... ب... ا... شه
۷.۴k
۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.