رد انگشت تو بر سینه ی سیب است هنوز
رد انگشت تو بر سینه ی سیب است هنوز
من غلط کرده و مغضوب خداوند شدم
بعد از آن هم که تو با سنگ زدی شیشه شکست
من خریدار تن و جای کمربند شدم
رد انگشت خودت بود ولی ما خوردیم
شوکران از لب لیوان تو خوردن دارد
موج کف کرده و طوفانی و بی ماه و نگاه
دل به این ورطهی تاریک سپردن دارد
من غلط کرده و مغضوب خداوند شدم
بعد از آن هم که تو با سنگ زدی شیشه شکست
من خریدار تن و جای کمربند شدم
رد انگشت خودت بود ولی ما خوردیم
شوکران از لب لیوان تو خوردن دارد
موج کف کرده و طوفانی و بی ماه و نگاه
دل به این ورطهی تاریک سپردن دارد
۸.۹k
۲۵ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.