ساعت سه ونیم شب

سـاعت سه و‌نیم شـب،
زنـی به من تلفن زد که قصـد خودکشی داشت!
اما کنجـکاو بود که بداند نظر من در این باره چیسـت.
با تمام قدرت نظر مخـالفم را بیان کردم و سی دقیقه کامـل برای او حرف زدم .
در نهایـت گفت به جای این‌که به زنـدگی اش خاتمه بدهد، به دیدن من به بیـمارستان خواهد آمد.
اما وقتی مرا دید متـوجه شدم که حتی یک کلمه از حـرف های من، در او اثر نکـرده.
تنها دلیـل‌اش برای خودکشی نکردن ایـن بود که تلفن او در نیمه شـب ، نه تنها مـن را عصـبانی نکرده، بلکه در نهایت صبر و شکـیبایی ، به صحبت هایش گوش دادم و سی دقیقه هم برایش حرف زدم !!!
به این ترتیـب او پی برده بود که دنیـایی که در آن چنین از خودگذشـتگی اتفاق می‌افتد، به یقین ارزش زیسـتن دارد.
ما و برخـورد های ما، هنوز هم می‌تواننـد از زیبایی های این دنیا باشـند .

https://wisgoon.com/pin/54656676/
______
با ادمهای اطرافمون حرف بزنیم .
به درد و دل هاشون گوش بدیم .
از ناراحتی و رنج و غم اطرافیانمون به راحتی نگذریم .
با گوش دادن به حرفاشون نشون بدیم که برای ما اهمیت دارن .
کاری نکنید که فکر کنه درک نمیشه 🖤
دیدگاه ها (۲۹)

زمـانی که «محمـود درویش» شاعر و نویسـنده‌ی (فلسـطینی) عاشق ر...

شما میتوانید قلب یک انسان رااز چگونگی رفتار با حیوانات داوری...

پـدرم دلواپس آینـده برادرم اسـت اما حتی یک بار هم اتـفاق نیف...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط