عشق جذاب پارت ۴
#عشق_جذاب_پارت_۴
#فیک_بی_تی_اس
پارت ۴
ات ویو:
با حس گرما از خواب بیدار شدم ولی حص اینکه چشمام باز کنم نداشتم دستم و کشیدم رو تخت اوممم چه تخت نرمی کمی دستم و جا به جا کردم که تخت چاله و چوله داشت:/ یکم دیگه بردم پایین که دستم به بدجایی خورد:| سدیع چشمام و باز کردم که با جفت چشم مواجه شدم سریع خواستم بلند شم که از خدا بی خبر پتو زیر پام رو سرامیک سُر خورد و دوباره با صورت افتادم روش
که ته با خنده بم نگا میکرد و دوباره بلند شدم و فرار کردم تو سرویس اتاق و نفس راحتی کشیدم
و دست و صورتم و آب زدم و زیر لب گفتم اون از دیشب اینم الان وای خدا چطور الام برم بیرون؟
که زد به در
'آهای خانم خجالتی بیا بیرون من کار دارم
_با...باش..اومدم
و بعد دوباره دست و صورتم و آب زدم و اومدم بیرون داشت رخت و خواب خودش و جم میکرد و لباس پوشیده بود
_س..سلام..صبحبخیر•-•
با خنده جوابم و داد
'سلام جوجه صبح توعم بخیر:]
باز گفت جوجه:)ومن از این لقبی که بم داده بود خوشحال بودم با سر پایین تختم و مرتب کردم
_میرم صبحانه آماده کنم
'باشه الان منم میام:)
رفتیم پایین و یک صبحانه مُفَصَل خوردیم
'خب اگه کاری نداری من باید برم کار
_نه ممنون که دیشب موندی
بعد کلی تشکر و ...رفت
مطمئنم دیگه نمیتونم تو چشماش نگا کن اون از دیشب اونم از صبح
هعیی بعد از اینکه به کارام رسیدیم زنگ زدم به مامان و گفت تا ی ۲،۳ روز دیگه میاند ولی تا اون موقع چکار کنم:/
منم که شبا میترسم ای بابا
رفیقام هم هر کدوم که ی گرفتاری دارند منم نمیتونم برم پلاس بشم اونجا
تهیونگ که آبروم پیشش رفته عمران بش بگم بیاد
پس چکار کنم
ای خدا زلیلت نکنه جیمین تو چرا رفتی :|
الان فقط زورم به اون میرسید تو داشتم به اون فش میدادم که صدای زنگ خونه اومد بلند شدم به سمت آیفون رفتم با دیدن فرد پشت در از تعجب چشمام اندازه توپ شده بود.....
میدونم کمه ولی شرمنده امتحان دارم:)
شرط:
:)LAIK:1۰
#فیک_بی_تی_اس
پارت ۴
ات ویو:
با حس گرما از خواب بیدار شدم ولی حص اینکه چشمام باز کنم نداشتم دستم و کشیدم رو تخت اوممم چه تخت نرمی کمی دستم و جا به جا کردم که تخت چاله و چوله داشت:/ یکم دیگه بردم پایین که دستم به بدجایی خورد:| سدیع چشمام و باز کردم که با جفت چشم مواجه شدم سریع خواستم بلند شم که از خدا بی خبر پتو زیر پام رو سرامیک سُر خورد و دوباره با صورت افتادم روش
که ته با خنده بم نگا میکرد و دوباره بلند شدم و فرار کردم تو سرویس اتاق و نفس راحتی کشیدم
و دست و صورتم و آب زدم و زیر لب گفتم اون از دیشب اینم الان وای خدا چطور الام برم بیرون؟
که زد به در
'آهای خانم خجالتی بیا بیرون من کار دارم
_با...باش..اومدم
و بعد دوباره دست و صورتم و آب زدم و اومدم بیرون داشت رخت و خواب خودش و جم میکرد و لباس پوشیده بود
_س..سلام..صبحبخیر•-•
با خنده جوابم و داد
'سلام جوجه صبح توعم بخیر:]
باز گفت جوجه:)ومن از این لقبی که بم داده بود خوشحال بودم با سر پایین تختم و مرتب کردم
_میرم صبحانه آماده کنم
'باشه الان منم میام:)
رفتیم پایین و یک صبحانه مُفَصَل خوردیم
'خب اگه کاری نداری من باید برم کار
_نه ممنون که دیشب موندی
بعد کلی تشکر و ...رفت
مطمئنم دیگه نمیتونم تو چشماش نگا کن اون از دیشب اونم از صبح
هعیی بعد از اینکه به کارام رسیدیم زنگ زدم به مامان و گفت تا ی ۲،۳ روز دیگه میاند ولی تا اون موقع چکار کنم:/
منم که شبا میترسم ای بابا
رفیقام هم هر کدوم که ی گرفتاری دارند منم نمیتونم برم پلاس بشم اونجا
تهیونگ که آبروم پیشش رفته عمران بش بگم بیاد
پس چکار کنم
ای خدا زلیلت نکنه جیمین تو چرا رفتی :|
الان فقط زورم به اون میرسید تو داشتم به اون فش میدادم که صدای زنگ خونه اومد بلند شدم به سمت آیفون رفتم با دیدن فرد پشت در از تعجب چشمام اندازه توپ شده بود.....
میدونم کمه ولی شرمنده امتحان دارم:)
شرط:
:)LAIK:1۰
۱۰.۸k
۲۵ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.