عشق جذاب پارت ۳
#عشق_جذاب_پارت_۳
#فیک
تهویو:
از کارش هم تعجب کردم هم خندم گرفتم
که دوباره مثل گوجه شد ،قیافشو کیوت•-•
_چیزه...برو دستات و بشور تا الان میام
و سریع رفت تو یکی از اتاقا
ب۷ سمت سرویس رفتم و دستم وشستم و اومدم بیرون که با لبخند دندون نمایی جلوم ظاهر شد
_این و بپوش تا راحت باشی:]
'مرسی ولی راحتم
اخمی کرد و گفت
_همین که گفتم اینو بپوش
و لباس و داد دستم و رفت تو آشپز خونه
عجب بچه سرتقیه
تو اتاق جیمین لباسم و عوض کردم و اومدم بیرون
ی دست بلوز و شلوار اسپرت به رنگ سبز آبی
که مچ آستین و پاچه هاش تنگ تر میشد(فک کنم فهمیدید منظورم:)
ات نبود پس حتماً تو اتاقش رفتم سمت اتاقش و دم در به داخل اتاق نگاه کردم وایساده بود و با حالت تفکر به رخت خوابی که کنار تختش پهن کرده بود و تختش نگا میکرد
که گلوم و صاف کردم که پرید هوا
_وای..ترسیدم..چرا مثل جن میری و میای
'خانم خانما من خوابم میاد کجا بخوابم؟
_چیره.. راستش...ی چیز بگم؟
'بگو
_میشه..اینجا بخوابید و به اتاقش اشاره کرد
لبخندی زدم و سرم به نشونه مثبت تکون دادم
که لبخندی زد
_مرسیییی تاتا
از لغبی که بم داد خندم گرفت ...تاتا چه بانمک
'خب جوجه من کجا بخوابم؟
ات:
واتت بم گفت جوجه!؟ یا من توهمی شدم؟
_رو تخت هست رو زمینم هست
'همون زمین
_بش
نشستم رو تخت و ملافه و صاف کردم
'چراغ و خامش کنم؟
_اوهوم
چراغ و خامش کرد و نشست رو دشک
نور ماه خورده بود تو اتاق و اتاق کمی روشن بود و چشمام به تاریکی عادت کرد و همه چیز برام واضح بود
وایسا ببینم گندش بزنن .
این پسره شل مغز لباس تنش نمیکنههههه
بهش نگاه کردم که دیدم داره لباسش و در میاره
استغفرالله🗿
لباسش و در آورد و نگاهم خورد به بدنش
یا خدالعنتی چه بدنی دارههه
یکی زدم تو سرم خودم و تو دلم گفتم:
دختره خیره سر چشمات و درویش کن حالا هم بگیر ....
با صداش حرفم نصفه موند
که با خنده گفت
'خودت خواستی.
_چی؟
'خودت گفتی بیام تو اتاقت میترسی
_خب من که چیزی نگفتم
'جوجه ولی اشتباهی داشتی بلند بلند فکر میکردی و خنده ریزی کرد
ای خدا آبروم رفت یعنی تو دلم حرف نمیزدم؟
از ضایع شدنم سریع رفتم زیر پتو و چشمام و بستم
........
ابرو ات بد بخت رفت😂👌🏻
پارت بعد بد تر سوتی میده🦦😂
اگه غلط املایی هست، کیبوردم عوض میکنه:/
خب امید وارم خوب باشه فردا امتحان دارم بشینم بخونم:)
شرط:
LAIKE:10
خدا وکیلی شرط به این اسونی:))
بای :]
#فیک
تهویو:
از کارش هم تعجب کردم هم خندم گرفتم
که دوباره مثل گوجه شد ،قیافشو کیوت•-•
_چیزه...برو دستات و بشور تا الان میام
و سریع رفت تو یکی از اتاقا
ب۷ سمت سرویس رفتم و دستم وشستم و اومدم بیرون که با لبخند دندون نمایی جلوم ظاهر شد
_این و بپوش تا راحت باشی:]
'مرسی ولی راحتم
اخمی کرد و گفت
_همین که گفتم اینو بپوش
و لباس و داد دستم و رفت تو آشپز خونه
عجب بچه سرتقیه
تو اتاق جیمین لباسم و عوض کردم و اومدم بیرون
ی دست بلوز و شلوار اسپرت به رنگ سبز آبی
که مچ آستین و پاچه هاش تنگ تر میشد(فک کنم فهمیدید منظورم:)
ات نبود پس حتماً تو اتاقش رفتم سمت اتاقش و دم در به داخل اتاق نگاه کردم وایساده بود و با حالت تفکر به رخت خوابی که کنار تختش پهن کرده بود و تختش نگا میکرد
که گلوم و صاف کردم که پرید هوا
_وای..ترسیدم..چرا مثل جن میری و میای
'خانم خانما من خوابم میاد کجا بخوابم؟
_چیره.. راستش...ی چیز بگم؟
'بگو
_میشه..اینجا بخوابید و به اتاقش اشاره کرد
لبخندی زدم و سرم به نشونه مثبت تکون دادم
که لبخندی زد
_مرسیییی تاتا
از لغبی که بم داد خندم گرفت ...تاتا چه بانمک
'خب جوجه من کجا بخوابم؟
ات:
واتت بم گفت جوجه!؟ یا من توهمی شدم؟
_رو تخت هست رو زمینم هست
'همون زمین
_بش
نشستم رو تخت و ملافه و صاف کردم
'چراغ و خامش کنم؟
_اوهوم
چراغ و خامش کرد و نشست رو دشک
نور ماه خورده بود تو اتاق و اتاق کمی روشن بود و چشمام به تاریکی عادت کرد و همه چیز برام واضح بود
وایسا ببینم گندش بزنن .
این پسره شل مغز لباس تنش نمیکنههههه
بهش نگاه کردم که دیدم داره لباسش و در میاره
استغفرالله🗿
لباسش و در آورد و نگاهم خورد به بدنش
یا خدالعنتی چه بدنی دارههه
یکی زدم تو سرم خودم و تو دلم گفتم:
دختره خیره سر چشمات و درویش کن حالا هم بگیر ....
با صداش حرفم نصفه موند
که با خنده گفت
'خودت خواستی.
_چی؟
'خودت گفتی بیام تو اتاقت میترسی
_خب من که چیزی نگفتم
'جوجه ولی اشتباهی داشتی بلند بلند فکر میکردی و خنده ریزی کرد
ای خدا آبروم رفت یعنی تو دلم حرف نمیزدم؟
از ضایع شدنم سریع رفتم زیر پتو و چشمام و بستم
........
ابرو ات بد بخت رفت😂👌🏻
پارت بعد بد تر سوتی میده🦦😂
اگه غلط املایی هست، کیبوردم عوض میکنه:/
خب امید وارم خوب باشه فردا امتحان دارم بشینم بخونم:)
شرط:
LAIKE:10
خدا وکیلی شرط به این اسونی:))
بای :]
۱۱.۹k
۲۴ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.