من از زمانی که قلب خود را گم کرده ام میترسم

من از زمانی که قلب خود را گم کرده ام میترسم
من از تصور بیهودگی اینهمه دست
و از تجسم بیگانگی اینهمه صورت میترسم..
من مثل دانش آموزی که درس هندسه اش را دیوانه وار دوست میدارد
تنها هستم..
و فکر میکنم که باغچه را میشود به بیمارستان برد

من فکر میکنم
من فکر میکنم
من فکر میکنم
و قلب باغچه در زیر آفتاب ورم کرده است
و ذهن باغچه دارد
آرام..آرام
از خاطرات سبز تهی میشود...

👤 فروغ فرخزاد
دیدگاه ها (۶)

لحظه‌هایی هستندکه هستیمچه تنها چه در جمع اما خودمان نیستیم !...

کسی که درهمه حوادث آرامش خود را حفظ می‌کند، نشان می‌دهد که م...

از این غمگین بود که زخمش هنوز شکوفان و تابناک نشده است. به ج...

آنتیگونه:تو تا حالا عاشق شدی؟تیرسیاس:عشق خطرناکه خانوم..آنتی...

My lovely neighbor part : 1

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط