من از زمانی که قلب خود را گم کرده ام میترسم
من از زمانی که قلب خود را گم کرده ام میترسم
من از تصور بیهودگی اینهمه دست
و از تجسم بیگانگی اینهمه صورت میترسم..
من مثل دانش آموزی که درس هندسه اش را دیوانه وار دوست میدارد
تنها هستم..
و فکر میکنم که باغچه را میشود به بیمارستان برد
من فکر میکنم
من فکر میکنم
من فکر میکنم
و قلب باغچه در زیر آفتاب ورم کرده است
و ذهن باغچه دارد
آرام..آرام
از خاطرات سبز تهی میشود...
👤 فروغ فرخزاد
من از تصور بیهودگی اینهمه دست
و از تجسم بیگانگی اینهمه صورت میترسم..
من مثل دانش آموزی که درس هندسه اش را دیوانه وار دوست میدارد
تنها هستم..
و فکر میکنم که باغچه را میشود به بیمارستان برد
من فکر میکنم
من فکر میکنم
من فکر میکنم
و قلب باغچه در زیر آفتاب ورم کرده است
و ذهن باغچه دارد
آرام..آرام
از خاطرات سبز تهی میشود...
👤 فروغ فرخزاد
۱۰.۴k
۱۵ اسفند ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.