لحظههایی هستند

لحظه‌هایی هستند
که هستیم
چه تنها چه در جمع اما خودمان نیستیم !
انگار روحمان می‌رود همانجا که می‌خواهد ؛ بی صدا ، بی هیاهو ...
همان لحظه‌هایی که راننده می‌گوید رسیدیم ، فروشنده می‌گوید : باقی پول را نمی‌خواهی؟
و مادر صدا می‌کند : حواست کجاست ؟!
ساعت‌هایی که شنیدیم و نفهمیدیم خواندیم و نفهمیدیم دیدیم و نفهمیدیم و تلویزیون خودش خاموش شد ،
آهنگ بارها تکرار شد ،
هوا روشن شد ،
تاریک شد ،
چای سرد شد ، غذا یخ کرد ،
در یخچال باز ماند و در خانه را قفل نکردیم و نفهمیدیم کی رسیدیم و کی گریه‌هایمان بند آمد و ...
کی عوض شدیم ، کی دیگر نترسیدیم ، از ته دل نخندیدیم و دل نبستیم .
و چطور یک‌باره آنقدر بزرگ شدیم و موهای سرمان _سِفید_ و از آرزوهایمان کی گذشتیم ؟
و کی دیگر او را برای همیشه فراموش کردیم ...
#پابلو_نرودا
دیدگاه ها (۱)

کسی که درهمه حوادث آرامش خود را حفظ می‌کند، نشان می‌دهد که م...

‏دیگری در خواب با من صحبت می‌کرد و از این روست که توانست مرا...

من از زمانی که قلب خود را گم کرده ام میترسممن از تصور بیهودگ...

از این غمگین بود که زخمش هنوز شکوفان و تابناک نشده است. به ج...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط