عشق (پارت ۵۳)
//ویو جیمین//
جیمین: بری بر نگردی * زیر لب حرصی *
مینجی: شنیدما
جیمین: خب بشنوی
مینجی: راجب داداشم اونجور نگو
جیمین: * چش غره * حرف بسه ، پاشو آماده شو بریم خونه، امروز دیگه خیلی عالی بود با این اتفاقای قشنگگگگگ...... مخصوصا تهش * آخرین تیکه زیر لب *
روی پنجه پاش وایمیسته و با دستمال خون لبمو پاک میکنه
دلم ضعف میره براش ولی به رو خودم نمیارم
مینجی: تو باید کوتاه میومدی
جیمین: نه بابا، میموندم منو میکشت هوم؟ اصن این از کجا پیداش شد؟
مینجی: نگران من بود خب حق داشت عصبی شه.نمیدونم
جیمین: داشت عشق زندگیمو ازم میگرف من حق نداشتم عصبی شم؟ هوووووفففففففف
کلافه دستمو میبرم لای موهام
مینجی: اوهوم *قلبش اکلیلی میشه*
جیمین: درضمن کوتاه اومدم که همون اول یه گلوله تو مغزش خالی نکردم
مینجی: اون موقع منم از دست میدادی
جیمین: بعد چرا؟
مینجی: انتظار داری داداشمو میکشتی منم باهات زندگی میکردم
جیمین: باشه منطقیه
دستشو میکشه رو لبم
مینجی: درد که نمیکنه؟
جیمین: چرا، ولی مهم نیس
مینجی: خیلی هم مهمه
به جای زخمم پماد و چسب میزنه و روشو میبوسه
دلم براش ضعف رف
جیمین: دختر ، الان من باید به تو رسیدگی کنم ، نه تو به من *تک خنده*
مینجی: یه زخم کوچیک تو واسه من خنجر تو قلبمه
جیمین: خب من برات نمیرم؟
مینجی: *میخنده*بریم خونه
لپشو میبوسم
جیمین: بریم
بغلش میکنم، میبرمش تو ماشین، بعد میشینم پشت فرمون و میریم خونه
حمایت یادت نره کیوتم 🙃🫶🏻
~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°
#رمان
#فیک
#بی_تی_اس
#تهیونگ
#وی
#جیمین
#ویمین
#فیک_تهیونگ
#فیک_جیمین
#فیک_ویمین
#bts
#BTS
#Teahyung
#teahyung
#Jimin
#jimin
#vmin
جیمین: بری بر نگردی * زیر لب حرصی *
مینجی: شنیدما
جیمین: خب بشنوی
مینجی: راجب داداشم اونجور نگو
جیمین: * چش غره * حرف بسه ، پاشو آماده شو بریم خونه، امروز دیگه خیلی عالی بود با این اتفاقای قشنگگگگگ...... مخصوصا تهش * آخرین تیکه زیر لب *
روی پنجه پاش وایمیسته و با دستمال خون لبمو پاک میکنه
دلم ضعف میره براش ولی به رو خودم نمیارم
مینجی: تو باید کوتاه میومدی
جیمین: نه بابا، میموندم منو میکشت هوم؟ اصن این از کجا پیداش شد؟
مینجی: نگران من بود خب حق داشت عصبی شه.نمیدونم
جیمین: داشت عشق زندگیمو ازم میگرف من حق نداشتم عصبی شم؟ هوووووفففففففف
کلافه دستمو میبرم لای موهام
مینجی: اوهوم *قلبش اکلیلی میشه*
جیمین: درضمن کوتاه اومدم که همون اول یه گلوله تو مغزش خالی نکردم
مینجی: اون موقع منم از دست میدادی
جیمین: بعد چرا؟
مینجی: انتظار داری داداشمو میکشتی منم باهات زندگی میکردم
جیمین: باشه منطقیه
دستشو میکشه رو لبم
مینجی: درد که نمیکنه؟
جیمین: چرا، ولی مهم نیس
مینجی: خیلی هم مهمه
به جای زخمم پماد و چسب میزنه و روشو میبوسه
دلم براش ضعف رف
جیمین: دختر ، الان من باید به تو رسیدگی کنم ، نه تو به من *تک خنده*
مینجی: یه زخم کوچیک تو واسه من خنجر تو قلبمه
جیمین: خب من برات نمیرم؟
مینجی: *میخنده*بریم خونه
لپشو میبوسم
جیمین: بریم
بغلش میکنم، میبرمش تو ماشین، بعد میشینم پشت فرمون و میریم خونه
حمایت یادت نره کیوتم 🙃🫶🏻
~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°
#رمان
#فیک
#بی_تی_اس
#تهیونگ
#وی
#جیمین
#ویمین
#فیک_تهیونگ
#فیک_جیمین
#فیک_ویمین
#bts
#BTS
#Teahyung
#teahyung
#Jimin
#jimin
#vmin
- ۵.۵k
- ۲۰ تیر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط