Part6(همه چیز اتفاقی بود)
از اون شب هیون جو از اتاق بیرون نیومده بود....حتی چیزی هم نخورده بود.....هوسوک خیلی نگرانش بود .
از اون طرف هم پدر و مادرش بی توجه مشغول آماده کردن تدارکات مراسم فردا بودن. شب که هوسوک برگشت یه راست روفت و در اتاق هیون جو رو زد...
هیون جو:چیه؟!
هوسوک:منم.....میشه بیام تو؟!
هیون جو:بیا......
هوسوک:خوب گوش کن.....دیگه ناراحت نباش.بهت گفتم که من کنارتم....پس دیگه به چیزی فک نکن.بهم قول داده که خوشبختت میکنه....پس به هیچی فک نکن.اگه فقط ذره ای اذیت بشی..بهت قول میدم زندگی همه رو جهنم کنم.......
هیون جو:راست میگی؟!
هوسوک:شک داری؟! قول میدم
هیون جو:باشه ....قبوله و یه لبخند تلخ زد
هوسوک اصلا تحمل نداشت که خواهرشو اینطوری ببینه.....یهو هیون جو بغلش کرد و تو آغوش برادرش بغضش ترکید...
هیون جو:اوپا...اوپا...خیلی دوست دارم... تو تنها کسی هستی که همیشه درکم میکنی....ممنونم
هوسوک:شک نکن.همیشه باهاتم
و اینجا بود که از ته دل لبخند زد.خوشحال بود که یکی هست که همیشه درکش کنه و بتونه بهش تکیه کنه و دیگه ناراحت نبود.....
تو این دو روز خانواده ها کلی کار کرده بودن و کلی کار هم برای انجام دادن داشتن...و وقت هم کم بود
پرش زمانی به فردا صبح:::::
ادامه دارد:..........
گایز با لایک و کامنت بهم انگیزه بدید!!!!
چطور شده ؟!
از اون طرف هم پدر و مادرش بی توجه مشغول آماده کردن تدارکات مراسم فردا بودن. شب که هوسوک برگشت یه راست روفت و در اتاق هیون جو رو زد...
هیون جو:چیه؟!
هوسوک:منم.....میشه بیام تو؟!
هیون جو:بیا......
هوسوک:خوب گوش کن.....دیگه ناراحت نباش.بهت گفتم که من کنارتم....پس دیگه به چیزی فک نکن.بهم قول داده که خوشبختت میکنه....پس به هیچی فک نکن.اگه فقط ذره ای اذیت بشی..بهت قول میدم زندگی همه رو جهنم کنم.......
هیون جو:راست میگی؟!
هوسوک:شک داری؟! قول میدم
هیون جو:باشه ....قبوله و یه لبخند تلخ زد
هوسوک اصلا تحمل نداشت که خواهرشو اینطوری ببینه.....یهو هیون جو بغلش کرد و تو آغوش برادرش بغضش ترکید...
هیون جو:اوپا...اوپا...خیلی دوست دارم... تو تنها کسی هستی که همیشه درکم میکنی....ممنونم
هوسوک:شک نکن.همیشه باهاتم
و اینجا بود که از ته دل لبخند زد.خوشحال بود که یکی هست که همیشه درکش کنه و بتونه بهش تکیه کنه و دیگه ناراحت نبود.....
تو این دو روز خانواده ها کلی کار کرده بودن و کلی کار هم برای انجام دادن داشتن...و وقت هم کم بود
پرش زمانی به فردا صبح:::::
ادامه دارد:..........
گایز با لایک و کامنت بهم انگیزه بدید!!!!
چطور شده ؟!
۲.۶k
۱۶ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.