پارت
پارت ۲
قلدر جذاب
اره من جئون جونگ کوکم همه از من میترسن نباید شخصیتم رو بدم دست یه دختر بچه با خودم درگیر بودم که جمیمن گفت:حالت خوبه امروز عجیب شدی
تهیونگم حرفش روت ایید مرد من گفتم:هاچی اره من خیلی هم خوبم و بعد به سمت کلاس رفتیم
♡ات♡
بعد از این که اون پسر خل مشنگ رفت دوست بچگیم چریونگ رو دیدم از خوشحالی چشام برق زد اونم همینطور پریدیم بغل هم
چریونگ:اتتتتتتتتتت!!!!
ات:چریونگگگگگگگگگ!!!!
وای خیلی خوشحال بودم که بعد این همه سال دارم می بینمش آخرین بار که دیدمش موقعی بود که خانواده جدیدیش امده بود دنبالش ازش پرسیدم
ات:خانوادت چطوره؟؟
چریونگ :خیلی خوبه نمیدونی چقدر خوبن
اه راستش یکم حسودیم شد ولی براش خوشحال بودم
باهم به کلاس رفتیم و بله دوباره اون پسر روانی وای خدایا اون خیلی اسکله این رو داشتم به چریونگ میگفتم
چریونگ گفت
چریونگ: دختر اروم تر بگو میدونی اون کیه ؟
ات :کیه؟؟
چریونگ :اون قلدر مدرسه حئون جونگ کوک همه ازش میترسن حتا معلم هم بهش احترام میزاره .
ات:وای واقعا از آدمایی مثل این بدم میاد چطوری تحملش کنیم حالا؟
چریونگ :هیچی بهش کار نداشته باش
ات:چون تو میگی باشه
چریونگ :افرین میدونی که من خوبتون میخوام .
خب آقا معلم وارد کلاس شد منم تا اون موقعه رو یه سندلی نشسته بودم که خلی بود و یکی آمد گفت این جای منه مجبور شدم وایسم اه بلخره آقای معلم آمد گفت:خودتو معرفی کن
ات:من لی ات هستم
آقای معلم و بچه ها :از آشنایی باهات خوشحالیم
معلم:گفت بزار ببینم کجا خالیه اه ببین اونجا رو بغل آقای جئون خالیه برو بشین پیشش
ات:چشم
وای خدا بازم این نچسب
همه بهم یه جوری نگاه میکردن و چریونگ اروم گفت:امیدوارم زدثنده بمونی آتی خوشگله منم تعجب کرده بودم میدونستم قلدر ولی انقدر ؟
اه ولش کن اصلا رفتم سر حام نشستم
♧جونگ کوک♧
وای خدا اون بغل من می شینه چقدر خوشحالم!!
قلدر جذاب
اره من جئون جونگ کوکم همه از من میترسن نباید شخصیتم رو بدم دست یه دختر بچه با خودم درگیر بودم که جمیمن گفت:حالت خوبه امروز عجیب شدی
تهیونگم حرفش روت ایید مرد من گفتم:هاچی اره من خیلی هم خوبم و بعد به سمت کلاس رفتیم
♡ات♡
بعد از این که اون پسر خل مشنگ رفت دوست بچگیم چریونگ رو دیدم از خوشحالی چشام برق زد اونم همینطور پریدیم بغل هم
چریونگ:اتتتتتتتتتت!!!!
ات:چریونگگگگگگگگگ!!!!
وای خیلی خوشحال بودم که بعد این همه سال دارم می بینمش آخرین بار که دیدمش موقعی بود که خانواده جدیدیش امده بود دنبالش ازش پرسیدم
ات:خانوادت چطوره؟؟
چریونگ :خیلی خوبه نمیدونی چقدر خوبن
اه راستش یکم حسودیم شد ولی براش خوشحال بودم
باهم به کلاس رفتیم و بله دوباره اون پسر روانی وای خدایا اون خیلی اسکله این رو داشتم به چریونگ میگفتم
چریونگ گفت
چریونگ: دختر اروم تر بگو میدونی اون کیه ؟
ات :کیه؟؟
چریونگ :اون قلدر مدرسه حئون جونگ کوک همه ازش میترسن حتا معلم هم بهش احترام میزاره .
ات:وای واقعا از آدمایی مثل این بدم میاد چطوری تحملش کنیم حالا؟
چریونگ :هیچی بهش کار نداشته باش
ات:چون تو میگی باشه
چریونگ :افرین میدونی که من خوبتون میخوام .
خب آقا معلم وارد کلاس شد منم تا اون موقعه رو یه سندلی نشسته بودم که خلی بود و یکی آمد گفت این جای منه مجبور شدم وایسم اه بلخره آقای معلم آمد گفت:خودتو معرفی کن
ات:من لی ات هستم
آقای معلم و بچه ها :از آشنایی باهات خوشحالیم
معلم:گفت بزار ببینم کجا خالیه اه ببین اونجا رو بغل آقای جئون خالیه برو بشین پیشش
ات:چشم
وای خدا بازم این نچسب
همه بهم یه جوری نگاه میکردن و چریونگ اروم گفت:امیدوارم زدثنده بمونی آتی خوشگله منم تعجب کرده بودم میدونستم قلدر ولی انقدر ؟
اه ولش کن اصلا رفتم سر حام نشستم
♧جونگ کوک♧
وای خدا اون بغل من می شینه چقدر خوشحالم!!
- ۳.۷k
- ۰۴ اسفند ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط