طو را خبر ز دل بیقرار باید و نیست

.
.
.
.
طو را خبر ز دل بی‌قرار باید و نیست
.
.

غم طو هست ولی غمگسار باید و نیست
.
.

اسیر گریهٔ بی‌اختیار خویشتنم
.
.

فغان که در کف من اختیار باید و نیست
.
.

چو شام غم دلم اندوهگین نباید و هست
.
.

چو صبحدم نفسم بی‌غبار باید و نیست
.
.

مرا ز بادهٔ نوشین نمی‌گشاید دل
.
.

که می به گرمی آغوش یار باید و نیست
.
.

درون آتش از آنم که آتشین گل من
.
.

مرا چو پارهٔ دل در کنار باید و نیست
.
.

به سردمهری باد خزان نباید و هست
.
.

به فیض‌بخشی ابر بهار باید و نیست
.
.

چگونه لاف محبت زنی که از غم عشق
.
.

طو را چو لاله دلی داغدار باید و نیست
.
.

کجا به صحبت پاکان رسی که دیدهٔ طو
.
.

به سان شبنم گل اشکبار باید و نیست
.
.

رهی به شام جدایی چه طاقتیست مرا
.
.

که روز وصل دلم را قرار باید و نیست
.
.
.
دیدگاه ها (۱)

....مرا به خلسه می برد حضور ناگهانی ات..سلام و حال پرسی و شر...

...با همه خوبم من اما با شما، خب بیشتر ....دوستم داری ولیکن ...

....در اتاق عمل.دکترها به جان قلبم افتاده اند.تا طو را.از آن...

...بگذار سر به سینه ی من تا که بشنوی ..آهنگ اشتیاق دلی درد م...

مرا تو ای صنما در کنار باید و نیستچرا تو را نگه مهربار باید ...

حمزه فلاح

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط