باید بڪَویم خستم!
باید بڪَویم خستم!
همین امروز که غرق در خبرهای خوش بودم، که هوا بوی نم باران داشت و نسیم لابهلای موهایم میرقصید
خندههایم عمر ڪوتاهی داشتند
خندیدم اما آغوشی نبود که مرا همراهی ڪند، چشمی نبود ڪه اشڪ شوقم را ببیند
و بازهم دلی نبود ڪه این بیڪسی را تسلی دهد...
به تو فڪر ڪردم ڪه چه آسوده در خیال من نشستهای
بارها و بارها برایت تعریف ڪردم اما تا لبخندت نقش میبست تصویرت محو میشد و غم در دلم هزار بچه میڪرد
باید بڪَویم برای این همه تنهایی خستهام
نه شریڪ شادی و نه غمخوار
تا ڪَوش میشنود سڪوت ڪردهام
بیحوصلهام، مبادا لب به ڪَلایه باز ڪنم و بدهڪار شوم
باید بڪَویم از همه چیز حتی از خیال واماندهات که مرا رها نمیکند خستهام
دلم میخواهد تنهاییام را تن ڪنم جایی دور تر از آدمها ڪه صدایم به ڪسی نرسد
غصههای دلم را هرروز با صدای بلند زندڪَی ڪنم...!!
همین امروز که غرق در خبرهای خوش بودم، که هوا بوی نم باران داشت و نسیم لابهلای موهایم میرقصید
خندههایم عمر ڪوتاهی داشتند
خندیدم اما آغوشی نبود که مرا همراهی ڪند، چشمی نبود ڪه اشڪ شوقم را ببیند
و بازهم دلی نبود ڪه این بیڪسی را تسلی دهد...
به تو فڪر ڪردم ڪه چه آسوده در خیال من نشستهای
بارها و بارها برایت تعریف ڪردم اما تا لبخندت نقش میبست تصویرت محو میشد و غم در دلم هزار بچه میڪرد
باید بڪَویم برای این همه تنهایی خستهام
نه شریڪ شادی و نه غمخوار
تا ڪَوش میشنود سڪوت ڪردهام
بیحوصلهام، مبادا لب به ڪَلایه باز ڪنم و بدهڪار شوم
باید بڪَویم از همه چیز حتی از خیال واماندهات که مرا رها نمیکند خستهام
دلم میخواهد تنهاییام را تن ڪنم جایی دور تر از آدمها ڪه صدایم به ڪسی نرسد
غصههای دلم را هرروز با صدای بلند زندڪَی ڪنم...!!
۶.۴k
۰۲ آبان ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.