دلبر عزیز شده🍷🖤
دلبر عزیز شده🍷🖤
Part_23
تعریف کردن غذایا🫡😂
/خوغیرتی شده حالا ول کن برو بکارت برس
ویو ایو
بالاخره کارم توشرکت تموم شد گفتم امروز برم و به مامان سربزنم نمیدونم چی شده که فیلیکس امروز نیومده شرکت
رسیدم
زینگ
چراصدای گریه میاد؟
#آجیییی(باگریه)
+فیلی چیشده؟ چراگریه میکنی؟
#مامان،سکته کرده و. رفته تو کما
دنیاروسرم خراب شد
اززبون خودم
وقتی خبر به کما رفتن مادرش را شنید به زمین افتاد و شروع به گریه کردن کرد.
فیلیکس سعی درانجام اینکه اورا آرام کند داشت که همان موقعه دکتر مادرشان به فیلیکس زنگ زد
دکتر: متاسفم،تسلیت میگم مادرتون رو از دست دادید(خدانکنه)
خواهروبرادرآنچنان شوکی برشان وارد شد که ندانستند چه کاری انجام بدهند
آن جا بود که آیو به خوابی عمیق فرو رفت.
ویو فیلیکس
دیدم رو دستم افتاد ینی بیهوش شد؟
خدایا چجوری باید این غمو به دوش بکشیم؟
خیلی سخته
زنگ تهیونگ زدم
#الو تهیونگ
_بله داداش چیشده؟ چراگریه میکنی؟ اتفاقی برای خاله افتاده؟
#مادر...م م..مرد
_چی چیشد؟
#حالاایناروول کن...بیاایوبیهوش شده بیا ببزش دکتر
_ب.باشه،اوم.اومدم
ویو تهیونگ
اینچه خبری بود؟
امروز آیو بهم گفته بود نمیام خونه میخوام برم خونه مامانم، ولی یهویی فیلیکس زنگ زدوگفت ک مادرش مرده و ایو بیهوش شده
سریع اماده شدمو رفتم درخونشون
_چیشده فیلیکس؟
#بیابزارش تو ماشین
ایو رو براید استایل بغل کردم و گذاشتمش تو ماشین
_بگو چیشده؟
#مامانم،دیشب ساعت 10 یه دفعه ای نشسته بود قلبشو گرفت و یدفه ای افتاد، سریع بردمش دکتر گفت سکته قلبی کرده و رفته کما تو خونمونم خالم و فامیلامون جمع بودیم یدفعه ای دکترش زنگ زد گفت تموم کرده(باگریه+بغض)
_تسلیت میگم داداش
رسیدیم بیمارستان ایو رو یه سرم بهش وصل کردن بالا سرش نشسته بودم
+ت..ته...تهیو...تهیونگ،م..ما..م.. ما... ن... م.. مامانم کجاست؟
_آیو اروم باش چیزی نیست خوب؟
+ته چرت و پرت نگو من فقط از دار دنیا یه مامان داشتم و یه داداش اون پدرم ک برام پدری نکرد حالام که مامانمو از دست دادم میگی چیزی نشده؟
تهیونگ تو هنوز یکیو داری که سایش بالا سر خواهرت و خودته من کی و دارم ها؟ کیو دارم ک دلم خوش باشه؟ بابادارم؟ مامان دارم؟
یه داداش مونده برام
تو میگی اروم باشم؟ بیا اینم آرومم منچرا هنوز زندم تهیونگگگگگ نمیتونم آروم باشم(باصدای بلند و گریه)
یهویی بغلش کردم سرش و گذاشتم رو سینم داشت گریه میکرد
_ستاره شبم...
اتفاقی نیوفتاده که تو ناراحت باشی...
میدونم خیلی سخته ولی باید تحمل کرد چرا؟...
گاهی وقتا آدما باید برن...
الان تو از کجا میدونی؟...
شاید وقتی مامانت رفته خیلیم خوشحال باشه...
ولی اشکای خوشگلتو ببینه و ناراحت بشه...
Part_23
تعریف کردن غذایا🫡😂
/خوغیرتی شده حالا ول کن برو بکارت برس
ویو ایو
بالاخره کارم توشرکت تموم شد گفتم امروز برم و به مامان سربزنم نمیدونم چی شده که فیلیکس امروز نیومده شرکت
رسیدم
زینگ
چراصدای گریه میاد؟
#آجیییی(باگریه)
+فیلی چیشده؟ چراگریه میکنی؟
#مامان،سکته کرده و. رفته تو کما
دنیاروسرم خراب شد
اززبون خودم
وقتی خبر به کما رفتن مادرش را شنید به زمین افتاد و شروع به گریه کردن کرد.
فیلیکس سعی درانجام اینکه اورا آرام کند داشت که همان موقعه دکتر مادرشان به فیلیکس زنگ زد
دکتر: متاسفم،تسلیت میگم مادرتون رو از دست دادید(خدانکنه)
خواهروبرادرآنچنان شوکی برشان وارد شد که ندانستند چه کاری انجام بدهند
آن جا بود که آیو به خوابی عمیق فرو رفت.
ویو فیلیکس
دیدم رو دستم افتاد ینی بیهوش شد؟
خدایا چجوری باید این غمو به دوش بکشیم؟
خیلی سخته
زنگ تهیونگ زدم
#الو تهیونگ
_بله داداش چیشده؟ چراگریه میکنی؟ اتفاقی برای خاله افتاده؟
#مادر...م م..مرد
_چی چیشد؟
#حالاایناروول کن...بیاایوبیهوش شده بیا ببزش دکتر
_ب.باشه،اوم.اومدم
ویو تهیونگ
اینچه خبری بود؟
امروز آیو بهم گفته بود نمیام خونه میخوام برم خونه مامانم، ولی یهویی فیلیکس زنگ زدوگفت ک مادرش مرده و ایو بیهوش شده
سریع اماده شدمو رفتم درخونشون
_چیشده فیلیکس؟
#بیابزارش تو ماشین
ایو رو براید استایل بغل کردم و گذاشتمش تو ماشین
_بگو چیشده؟
#مامانم،دیشب ساعت 10 یه دفعه ای نشسته بود قلبشو گرفت و یدفه ای افتاد، سریع بردمش دکتر گفت سکته قلبی کرده و رفته کما تو خونمونم خالم و فامیلامون جمع بودیم یدفعه ای دکترش زنگ زد گفت تموم کرده(باگریه+بغض)
_تسلیت میگم داداش
رسیدیم بیمارستان ایو رو یه سرم بهش وصل کردن بالا سرش نشسته بودم
+ت..ته...تهیو...تهیونگ،م..ما..م.. ما... ن... م.. مامانم کجاست؟
_آیو اروم باش چیزی نیست خوب؟
+ته چرت و پرت نگو من فقط از دار دنیا یه مامان داشتم و یه داداش اون پدرم ک برام پدری نکرد حالام که مامانمو از دست دادم میگی چیزی نشده؟
تهیونگ تو هنوز یکیو داری که سایش بالا سر خواهرت و خودته من کی و دارم ها؟ کیو دارم ک دلم خوش باشه؟ بابادارم؟ مامان دارم؟
یه داداش مونده برام
تو میگی اروم باشم؟ بیا اینم آرومم منچرا هنوز زندم تهیونگگگگگ نمیتونم آروم باشم(باصدای بلند و گریه)
یهویی بغلش کردم سرش و گذاشتم رو سینم داشت گریه میکرد
_ستاره شبم...
اتفاقی نیوفتاده که تو ناراحت باشی...
میدونم خیلی سخته ولی باید تحمل کرد چرا؟...
گاهی وقتا آدما باید برن...
الان تو از کجا میدونی؟...
شاید وقتی مامانت رفته خیلیم خوشحال باشه...
ولی اشکای خوشگلتو ببینه و ناراحت بشه...
۴.۰k
۰۵ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.