part

part 164
گرفت
ری: خفه نشی یه وقت بیبی
سوزومه با دهن پر گفت
سوزومه: تو نگران غذات باش که تا یه ربع دیگه نیست
ری: واقعا داشتی از گشنگی هلاک میشدی مامانم نجاتت داده
سوزومه: بیا پایین سرمون درد گرفت. کم زر بزن غذاتو بخور
ری: مامان نمیبینیش با تنها بچت داه چطور صحبت میکنه
مامان ری: خوراست میگه واقعیت تلخه
سوزومه: بعدشم کی گفته تو تنها بچشی من بیشتر از تو به مامان جونم نزدیکم
مامان ری: اخ مامان فدای دختر زبون درازش بشه
ری: شما دوتا دست به یکی کردین منو ترد کنین
سوزومه: الان فهمیدی؟
مامان ری: عزیزم خودتو ناراحت نکن این ازبچگی کند زهن بود
ری: واقعا که الان کند زهنم شدم
سوزومه: نشدی از قبل بودی ولی الان فهمیدی
مامان ری: پسرم داری پیشرفت میکنی تو یه روز دوتا چیزو فهمیدی
ری: اصلا نخواستم. میرم از بیرون میخورم
ری خواست بلند شه که سوزومه دستشو گرفت
سوزومه: بیا بشین بابا پرنسس فقط داشتیم شوخی میکردیم
ری نشست سر جاشو دوباره همگی باهم شروع کردن به غذاخوردن
سوزومه: راستی عمو کو
ری: امروز رفت شرکت یه سر گوشی به اب بزنه
سوزومه: برای شام نمیاد
مامان ری: الان زوده براش غذا گذاشتم اومد براش گرم میکنم
سوزومه: اوکی من دیگه سیر شدم میرم وسایلامو جم کنم
سوزومه رفت اتاقشو وسایلاشو که لازم داشت برداشتو تو ساکش گذاشت اتاقشو مرتب اردو وسایلارو یه گوشه گذاشتواز اتاق اومد بیرون ری اماده شده بود
سوزومه: منم برسون خونم وسایلامو بردارم
ری: اوکی فقط یه لحظه وایسا لیلی بیاد
سوزومه: اوکی
بعد چند مین لیلی اومد
لیلی: سلام بر اهالی خونه
مامان ری: خوش اومدی دخترم
لیلی: ممنون خاله
سوزومه: خاله تو با اینکه ری فقط با دخترا میگرده مشکلی نداری؟
مامان ری: تا راهنمایی تو تنها دوستش بودی خیلی ناراحت بودم که با کسی دیگه نمیگرده ولی الان که بیشتر از یه نفر میگرده باعث خوشحالیمه
سوزومه: خاله جون به ناراحت بودن قبلت ادامه بده چون این بشر مثل کَنه بهم چسبیده با دوستای من دوست میشه باهرکی قطع رابطه کنم باهاش قطع رابطه میکنه
مامان ری: شاید عاشقته نمیتونه بگه
سوزومه: شاید ری اگه با جسیکا نامزد نکرده بودی همین امشب میومدم میگرفتمت
ری: اولا که تو نمیگیری من میگیرمت دوما اگه تو این دنیافقط منو تو باشیم بازم باهات ازدواج نمیکنم
دیدگاه ها (۱)

part 165سوزومه: دلتم بخواد کلی ادم اون بیرون بخواطرم شکست عش...

part 166بعد چند مین رسیدن باهم رفتن دفترو کلید اتاقشونو گرفت...

part 163بابا: اره بابایی من فقط باباتم اگه تو منو نبینی بدون...

part 162ری: چرا صبح بیدار شدی سوزومه: میخوام برم پیش پدرم ری...

میان دو نگاه

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط