رمان دورترین نزدیک کاور شخصیت ملیسا
#پارت_25
سامی : باشه عزیزم مهم نیست تو بفکر خودت باش! ملیسو خودم یکاری میکنم بخدا تو این خانواده شدم وکیل مدافع هر مشکلی پیش میاد غمتون نباشه ها سامان هس! هرکی هرکاری کرد سامان جمعش میکنه! ماهور گه میزنه تو خانواده جلو روی بابابزرگ در میاد سامی جمعش میکنه سپنتا ابرو مونو میبره سامی جمع میکنه ملیس قهره سامی جمع میکنه سوگند رفته دانشگاه کتاباشو سامی میخره میبره میرسونه میلاد دس تنهاست سامی بره کمکش ایلیا بچه س زده ب سرش مهم نیس سامی که هس باهاش حرف میزنه درست میشه
رد دادم ترانه واقن من اینجوریم؟ فاز کمکی؟
- والا اینجوری ک ایل و تبارتو کشیدی وسط و من دیدم همیشه مث اچار فرانسه فامیل بودی! در ضمن
خوشم میاد ازت!
سامان با لبخند معنا داری سرشو برگردوند سمت شیشه!
هان این چشه؟! :/
- خب من برم دیگ! خدافظ سامی خیلیم ممنون بابت همه چی
خیره شد ب روبرو :
وظیفه س ، خدافظ
- سامی؟ خدافظی!
سامی با حالت عجیبی برگشت سمتم : یوق زشت نباشه دس بدم بهت عوم؟
دیوونه س عایا؟!
رفتم سمتش و گونه شو بوسیدم که هنگ کرد
-چرت نگو خدااافظی!
اومدم پایین و دستمو براش تکون دادم
اما اصا نگا نکرد و رفت!
این خوب بود عایااز اینکه ملیس خوشس میاد ازش ناراحت شد؟
اصا چیشد و من نفمیدم؟!
ای بابا عجبا ...
زنگو زدم ک مامان با نگرانی برداشت : تو کجاایی دختر هان؟
-قبررررستون ! تامنو نکنید زیر خا ک دلتون خنک نمیشه بهتر میرم پیش بابا همه راحت شین!
رفتم تو خونه و مامان کلی سوال پیچم کرد
- بخدا حوصله ندارم مادر من!
باور کن بیمارستان بودم رررردم دیگ از دست همه! برررریدم دیگ میفهمینچرا انقد اذیتم میکنید؟! کاش بابا بود فقط دیگه هیچی نمیخاسم
اما حیف ک نیست! وبعد رفتنش دیگ روی خوش این زندگیو ندیدم خسته م چرا یکیتون توی این خراب شده منو نمی فهمه هان؟ چرا یکیتون نمیگه من پشت این باشم؟ چرا یه ذره م مهم نیستم براتون؟ اما مهم نیست من تاحالاشم ازتون حمایتی که باید و ندیدم!
این نیز بگذرد...
کاش یروزی ترانه نباشه و بفهمید چیکار کردین و عذاب وجدانش تا اخر عمرباهاتون باشه...
صدای سپهر بلند شد : به به ولوم و بده بالاتر خاهر! بزار همه بدونن رم کردی! این وحشی بازیا چیه؟! زده به سرت؟چیه امیرپارسا نخواستتت اینجوری شدی؟
- از تویکی انتظار نداشتم سپهر! لعنتی مگ من چیکار کردم هان؟ چی خواستم ازت مگه جز یه برادر بودن؟ جز پشت من بودن؟!
سپهر : پشتت باشم ک پسر عموتو ت...
داد زدم - خفه شو سپهر فقط خفه شو اینو بدون بهت ثابت میکنم همچین چیزی نبوده اما دیگه برادری ب اسم سپهر ندارم...
تموم شد دیگه ، خیلی نامردی یادم نمیره این کارتو دیگه یه درصدم مهم نیستی برام... تموم شدی برام!
رفتم تو اتاقم و خودمو انداختم رو تخت خدایا کی تموم میشه؟...
#دورترین_نزدیک
#پست_جدید #لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره #پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن #دخترونه #عاشقانه #عشق #love
سامی : باشه عزیزم مهم نیست تو بفکر خودت باش! ملیسو خودم یکاری میکنم بخدا تو این خانواده شدم وکیل مدافع هر مشکلی پیش میاد غمتون نباشه ها سامان هس! هرکی هرکاری کرد سامان جمعش میکنه! ماهور گه میزنه تو خانواده جلو روی بابابزرگ در میاد سامی جمعش میکنه سپنتا ابرو مونو میبره سامی جمع میکنه ملیس قهره سامی جمع میکنه سوگند رفته دانشگاه کتاباشو سامی میخره میبره میرسونه میلاد دس تنهاست سامی بره کمکش ایلیا بچه س زده ب سرش مهم نیس سامی که هس باهاش حرف میزنه درست میشه
رد دادم ترانه واقن من اینجوریم؟ فاز کمکی؟
- والا اینجوری ک ایل و تبارتو کشیدی وسط و من دیدم همیشه مث اچار فرانسه فامیل بودی! در ضمن
خوشم میاد ازت!
سامان با لبخند معنا داری سرشو برگردوند سمت شیشه!
هان این چشه؟! :/
- خب من برم دیگ! خدافظ سامی خیلیم ممنون بابت همه چی
خیره شد ب روبرو :
وظیفه س ، خدافظ
- سامی؟ خدافظی!
سامی با حالت عجیبی برگشت سمتم : یوق زشت نباشه دس بدم بهت عوم؟
دیوونه س عایا؟!
رفتم سمتش و گونه شو بوسیدم که هنگ کرد
-چرت نگو خدااافظی!
اومدم پایین و دستمو براش تکون دادم
اما اصا نگا نکرد و رفت!
این خوب بود عایااز اینکه ملیس خوشس میاد ازش ناراحت شد؟
اصا چیشد و من نفمیدم؟!
ای بابا عجبا ...
زنگو زدم ک مامان با نگرانی برداشت : تو کجاایی دختر هان؟
-قبررررستون ! تامنو نکنید زیر خا ک دلتون خنک نمیشه بهتر میرم پیش بابا همه راحت شین!
رفتم تو خونه و مامان کلی سوال پیچم کرد
- بخدا حوصله ندارم مادر من!
باور کن بیمارستان بودم رررردم دیگ از دست همه! برررریدم دیگ میفهمینچرا انقد اذیتم میکنید؟! کاش بابا بود فقط دیگه هیچی نمیخاسم
اما حیف ک نیست! وبعد رفتنش دیگ روی خوش این زندگیو ندیدم خسته م چرا یکیتون توی این خراب شده منو نمی فهمه هان؟ چرا یکیتون نمیگه من پشت این باشم؟ چرا یه ذره م مهم نیستم براتون؟ اما مهم نیست من تاحالاشم ازتون حمایتی که باید و ندیدم!
این نیز بگذرد...
کاش یروزی ترانه نباشه و بفهمید چیکار کردین و عذاب وجدانش تا اخر عمرباهاتون باشه...
صدای سپهر بلند شد : به به ولوم و بده بالاتر خاهر! بزار همه بدونن رم کردی! این وحشی بازیا چیه؟! زده به سرت؟چیه امیرپارسا نخواستتت اینجوری شدی؟
- از تویکی انتظار نداشتم سپهر! لعنتی مگ من چیکار کردم هان؟ چی خواستم ازت مگه جز یه برادر بودن؟ جز پشت من بودن؟!
سپهر : پشتت باشم ک پسر عموتو ت...
داد زدم - خفه شو سپهر فقط خفه شو اینو بدون بهت ثابت میکنم همچین چیزی نبوده اما دیگه برادری ب اسم سپهر ندارم...
تموم شد دیگه ، خیلی نامردی یادم نمیره این کارتو دیگه یه درصدم مهم نیستی برام... تموم شدی برام!
رفتم تو اتاقم و خودمو انداختم رو تخت خدایا کی تموم میشه؟...
#دورترین_نزدیک
#پست_جدید #لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره #پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن #دخترونه #عاشقانه #عشق #love
۲۰.۹k
۰۸ بهمن ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.