تلفن دلم را برداشتم و شماره هر کسی که میشناختم را گرفتم

تلفن دلم را برداشتم و شماره هر کسی که میشناختم را گرفتم، مشترک مورد نظر در دسترس نمی باشد، این جمله ای بود که پشت تلفن می شنیدم. به لیست مخاطب هایم نگاه کردم و فهمیدم که یک مشترک است که هنوز با او تماس نگرفته ام، چه دیر شماره اش را دیدم. فوری تلفن را برداشتم و دیدم که جواب داد. بعد از آن فرقی نمی کرد در چه ساعتی از شبانه روز زندگی می زدم او جوابم را با صبر و حوصله زیاد می داد و هیچوقت از من خسته نمیشد. او خدا بود. خدای من، از وقتی که شماره ات را یافته ام دیگر به هیچ یار و همدمی نیاز ندارم، فقط کافیست با تلفن دلم با تو تماس بگیرم تا مرا از هرگونه عشق و احساس لبریز کنی. کاش از همان اول شماره ات را در صدر لیست مخاطبینم قرار می دادم تا این همه دنبال کسی مثل تو نگردم.
این حکایت خیلی از ماست ....
دیدگاه ها (۳)

در فراموش کردن استادکاری ماهر شده بودم. خدایا قدرت هایت را خ...

خدای من، دلم گرفته، نمی خواهم آرزوهایم را برآورده کنی، نمی خ...

یاد گرفتم در شلوغ ترین ساعات و لحظات عمرم خدا را یاد کنم. مه...

خــداوندا هیچ یک از نعمت های تو را انکار نمیکنم پروردگارا مه...

دوست دختر اجاره ای

اوایی از گذشته بخش اول:  خاطرات زندگی با یک دکتر روانی. 001 ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط