ارباب و برده part¹
#فیک_ارباب_و_برده
ا.ت یه دختر کیوت و خوشگل که 20 سالشه و مادرش از سرطان مرده و پدرش قمار بازه و وضعیت مالی خوبی ندارن و یه داداش داره از خودش 2 سال بزرگتر
جونگ کوک یه مافیای خشنه بهترین مافیای کرست همه ازش میترسن و به حرفش نه نمیگن
{ کوک + .ا.ت _}
ویو ا.ت
از کافه ای که کار میکردم برگشتم تو راه بودم به خونه نزدیک بودم کلید رو برداشتم و در خونه رو باز کردم دیدم صدای دعوای داداشم و پدرم میاد میدونستم سر قمار بازیه بابامه دوباره مثل همیشه پس رفتم خوابیدم
فلش بک به فردا صبح
با صدای آلارم کوشیم از خواب پاشدم رفتم دوش پنج مینی گرفتم لباسمو پوشیدم و رفتم کافه توی کافه بودم که یه مشتری اومد رئیس گفت برم بینم چی میخواد
دیدم یه پسر خیلی خوشگل بود
_ ببخشید چی میل دارید
آقا . یه قهوه لطفاً
همون جوری که حدس زدید اون پسره کوک بود
_ الان براتون قهوه رو میارم
ویو کوک
دیدم یه دختر کیوت و خوشگل اومد دیدم که گارسون ه گفت چی میل دارید گفتم قهوه دختره خیلی خوشگل بود فکر کنم عاشقش شدم
_ بفرمایید آقا قهوه تون
+مرسی
ویو کوک
ریدم تو عمارت به دوستم جیمین زنگ زدم
(جیمین پوست صمیمی کوکه)
علامت جیمین : &
&چه خبرا بلاخره خبری از ما کردی
+ زیاد حرف نزن کار دارم میخام در مورد یکی برام تحقیق کنی ( جیمین کارش همین بود )
&باش
+زیاد طول نکشه
&بای
+بای
2 ساعت بعد
جیمین زنگ زد
& برات پیدا کردم
+خب
یه دختره 20 سالشه مادرش رو از دست داده پدرش قمار بازه و یه داداش کوچک داره
ذهن کوک
خب قمار بازه پس خیلی راحت میتونم گیرش بندازم
+ مرسی
&بای
+بای
ویو ا.ت
امروز جمعه بود کافه ساعت 3 بسته میشد ساعت 3 بود اومدم بیرون رفتم سمت خونه دیدم لونا زنگ زده ( لونا دوست ا.ته)
علامت لونا ×
× سلام خره
_سلام گوریل گشاد
× امروز میای بریم بار
_ باش ساعت چند
× ساعت 8
_ اکی
_بای
× بای
فلش بک به ساعت 7
دیدم ساعت هفته یه دوش 30 مینی گرفتم یه لباس باز پوشیدم آرایش غلیظ کردم و راه افتادم
جونگ کوک اون روز میخاست بره بار
ویو ا.ت
رسیدم بار بوی الکل داشت حالم رو بهم میرد رفتم جلو لونا رو دیدم
× سلام
_ سلام
گارسون چی میل دارید
هر دو : دوتا ویسکی
گارسون چشم الان میارم
لونا آنقدر خورده بود مست بود
اما من کم خوردن بودم
رفتم دست شویی که یهو دیدم .....
چون اولین پارته شرط نداره
شاید چند ساعت دیگه بزارم
ا.ت یه دختر کیوت و خوشگل که 20 سالشه و مادرش از سرطان مرده و پدرش قمار بازه و وضعیت مالی خوبی ندارن و یه داداش داره از خودش 2 سال بزرگتر
جونگ کوک یه مافیای خشنه بهترین مافیای کرست همه ازش میترسن و به حرفش نه نمیگن
{ کوک + .ا.ت _}
ویو ا.ت
از کافه ای که کار میکردم برگشتم تو راه بودم به خونه نزدیک بودم کلید رو برداشتم و در خونه رو باز کردم دیدم صدای دعوای داداشم و پدرم میاد میدونستم سر قمار بازیه بابامه دوباره مثل همیشه پس رفتم خوابیدم
فلش بک به فردا صبح
با صدای آلارم کوشیم از خواب پاشدم رفتم دوش پنج مینی گرفتم لباسمو پوشیدم و رفتم کافه توی کافه بودم که یه مشتری اومد رئیس گفت برم بینم چی میخواد
دیدم یه پسر خیلی خوشگل بود
_ ببخشید چی میل دارید
آقا . یه قهوه لطفاً
همون جوری که حدس زدید اون پسره کوک بود
_ الان براتون قهوه رو میارم
ویو کوک
دیدم یه دختر کیوت و خوشگل اومد دیدم که گارسون ه گفت چی میل دارید گفتم قهوه دختره خیلی خوشگل بود فکر کنم عاشقش شدم
_ بفرمایید آقا قهوه تون
+مرسی
ویو کوک
ریدم تو عمارت به دوستم جیمین زنگ زدم
(جیمین پوست صمیمی کوکه)
علامت جیمین : &
&چه خبرا بلاخره خبری از ما کردی
+ زیاد حرف نزن کار دارم میخام در مورد یکی برام تحقیق کنی ( جیمین کارش همین بود )
&باش
+زیاد طول نکشه
&بای
+بای
2 ساعت بعد
جیمین زنگ زد
& برات پیدا کردم
+خب
یه دختره 20 سالشه مادرش رو از دست داده پدرش قمار بازه و یه داداش کوچک داره
ذهن کوک
خب قمار بازه پس خیلی راحت میتونم گیرش بندازم
+ مرسی
&بای
+بای
ویو ا.ت
امروز جمعه بود کافه ساعت 3 بسته میشد ساعت 3 بود اومدم بیرون رفتم سمت خونه دیدم لونا زنگ زده ( لونا دوست ا.ته)
علامت لونا ×
× سلام خره
_سلام گوریل گشاد
× امروز میای بریم بار
_ باش ساعت چند
× ساعت 8
_ اکی
_بای
× بای
فلش بک به ساعت 7
دیدم ساعت هفته یه دوش 30 مینی گرفتم یه لباس باز پوشیدم آرایش غلیظ کردم و راه افتادم
جونگ کوک اون روز میخاست بره بار
ویو ا.ت
رسیدم بار بوی الکل داشت حالم رو بهم میرد رفتم جلو لونا رو دیدم
× سلام
_ سلام
گارسون چی میل دارید
هر دو : دوتا ویسکی
گارسون چشم الان میارم
لونا آنقدر خورده بود مست بود
اما من کم خوردن بودم
رفتم دست شویی که یهو دیدم .....
چون اولین پارته شرط نداره
شاید چند ساعت دیگه بزارم
۱۴.۵k
۱۱ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.