پارت ۹ ( چه نویسنده خوبی دارید بعد تر زدن توی برگه امتحان
پارت ۹ ( چه نویسنده خوبی دارید بعد تر زدن توی برگه امتحان اومده پارت بده امضاء نمیدم 🗿✨)
کش رفتم و گزاشتم توس اتاق خودم یه دستش هم پوشیدم و به سوی نیمکت معروفم رفتم و باز هم روش لش کردم . و قطعا باز هم یه گربه انداختم روی پام شروع کردم به ناز کردنش ☀️⭐️🪐
تو افکار خودم بودم که یهو یه دراز موزی ( هانما) اومد کنارم نشست و دستش رو دور گردنش حلقه کرد و گفت
دراز مو موزی: به چیفویو باجی سانت کو ؟
چی یو : عامو خیلی درازی
پوکر نگاهم کرد که شونه بالا انداختم و به کفشم گرفتمش و دوباره خودش شروع کرد به زر زر کردن ( طرفداری های هانما عذر میخوام🗿)
دراز مو موزی: هوی چیفویو با تو ام میگم باجی کو کارش دارم
چی یو : داش از چیفویو بپرس منو سننه
جوری نگام کرد فکر کردم لختم جلوش خودم نمیفهمم خدایا این امتحانت زندگیه منه نمیدونم چرا وصله به رفیقای چیفویو
خلاصه داشتم توی ذهنم چیفویو رو به رگبار گلوله میبستم که یکی با چشمای به سیاهی ذغال میبینم و اون کسی نیست جز .. ( یاح یاح تو خماری بهتون خوش بگزره 🗿✨ ✋ )
کش رفتم و گزاشتم توس اتاق خودم یه دستش هم پوشیدم و به سوی نیمکت معروفم رفتم و باز هم روش لش کردم . و قطعا باز هم یه گربه انداختم روی پام شروع کردم به ناز کردنش ☀️⭐️🪐
تو افکار خودم بودم که یهو یه دراز موزی ( هانما) اومد کنارم نشست و دستش رو دور گردنش حلقه کرد و گفت
دراز مو موزی: به چیفویو باجی سانت کو ؟
چی یو : عامو خیلی درازی
پوکر نگاهم کرد که شونه بالا انداختم و به کفشم گرفتمش و دوباره خودش شروع کرد به زر زر کردن ( طرفداری های هانما عذر میخوام🗿)
دراز مو موزی: هوی چیفویو با تو ام میگم باجی کو کارش دارم
چی یو : داش از چیفویو بپرس منو سننه
جوری نگام کرد فکر کردم لختم جلوش خودم نمیفهمم خدایا این امتحانت زندگیه منه نمیدونم چرا وصله به رفیقای چیفویو
خلاصه داشتم توی ذهنم چیفویو رو به رگبار گلوله میبستم که یکی با چشمای به سیاهی ذغال میبینم و اون کسی نیست جز .. ( یاح یاح تو خماری بهتون خوش بگزره 🗿✨ ✋ )
۳.۷k
۱۸ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.