شیشه خون
#شیشهخون
P۸
هانول:ا.ت تویی
ا.ت:بله خودمم
هانول :میدونی چقد دنبالت گشتم(گریه )
ات:عه عههه گریه نکنین
هانول:هقق باشه
تهیونگ:عه عنه جونممممم
جنی:ما اینجا پشم نیستیم برادر زاده ها (ناراحت و عصبی)
ا.ت:ببخشید عمه گشنگم(لوپشو میبوسه)
جنی :ای ننه خواهر بیا بغلم بیینم
هانول:ابجییی
مادر بزرگ:خا این ماچ و بوسا ول کنین علنول برا چی اومدی
هانول:اها ارباب گفت دست به کار شین وگرنه ب عمارتتتت حمله میکنه
ا.ت:بزا حمله بکنه بیین چجوری با خاک یکسانش میکنم
مادر بزرگ:ا.ت آروم باش ت عروس اونی از امروز هر روز میری اونجا باشه؟
ا.ت:آخه من اونو دوست ندارمنممنممم
مادر بزرگ:دوس داری ولی خودت نمیدونی
پرش زمانی به یک هفته بعد
ا.ت:بچه ها مواظب باشین
مین یونگی:چطور جرعت کردین به گوشت های خاندان مین دست بزنین
ا.ت:همونطور که شما جرعت کردین به خون ما دست بزنین حملههه
اتشششش
یونگی:هااااارریییی
جیسو:شوها جیگا (فک کنین میشه شیشه محافظ)
جیسو:تهیونگ نمیتونم نگهش دارم
تهیونگ:جا نیا(فک کنین میشه تکه سنگ)
یونگی:قدرت نهایی
ا.ت:قدرت ترکیبی
یهو چشماش سفید شد از زمین فاصله گرفت و شروع به تبدیل نیرو کرد
یونگی:ادابراکادابرا (ینی کشتن هر پاتر یدتونه؟)
کوک:استریوس(ینی نابود کردن)
ا.ت:داشتم کم میآوردم که یکی منو کشید تو بغلش وای کوک بود عر چه جذابه
یونگی:چجوری اینکارو کردییی(داد)
کوک:چطور جرعت کردی تلسم کشتنو روی عشق من در بیاری مین یونگی ادابراکادابرا
یونگی:زوزه کشید و ناپدید شد
کوک:حالت خوبه صدمه که ندیدی
ا.ت:خوبم ولی پام ایییی
کوک:پات پیچ خوردههه ببخشید ببخشید حواسم نبود(بغض)
ا.ت:نگرانی رو تو چشماش میدیدم تو چند دقیقه پیش گفتی عشقممممم؟
کوک:چی من؟ نه اشتب شنیدی
جیسو:نه درست شنیدی ننم همینو شنیدم
تهیونگ:اره
کوک:شما دوتا رو گیر بیارم
ا.ت:لبشون میزاره رو لبای کوک و میبوستش
منم دوست دارم
کوک:چ چیی واقعا عرررر منم دوست دارم(با همون حالت شوکه زده ا.ت و هل میده رو زمین و لباشو مک میزنه
تهیونگ:اهم اهم مثلا برادر اینجاستا
ا.ت:تهیونگ جیسو دوست داره دوباره برمیگرده به کارش
کوک:همونجوری یه لبخند میزنه
جیسو:چی گفتیییییی عوضیییی
تهیونگ:از فرصت استفاده کرد و ا.ت جیسو رو با بادی ب دیوار چسبوند و تهیونگ فقط باهاش یه تار مو فاصله داشت
تهیونگ:پس دوسم داری
جیسو:اره(اوم)نه
تهیونگ"اولیو شنیدم جیسو رو میکبونه به دیوار و لباشو مک میزنه
کوک:بعدا برما میگن بلندشو بریم خونم
ا.ت:نح
کوک:بیا بابا کارت ندارم.....
خا چهار پارت گزاشتم تا شب دوتا پارت دیگه میزارم همونجور که قول داده بودم ولی لایک و کامنتای انرژی مثبت نزارین نمیزارم
P۸
هانول:ا.ت تویی
ا.ت:بله خودمم
هانول :میدونی چقد دنبالت گشتم(گریه )
ات:عه عههه گریه نکنین
هانول:هقق باشه
تهیونگ:عه عنه جونممممم
جنی:ما اینجا پشم نیستیم برادر زاده ها (ناراحت و عصبی)
ا.ت:ببخشید عمه گشنگم(لوپشو میبوسه)
جنی :ای ننه خواهر بیا بغلم بیینم
هانول:ابجییی
مادر بزرگ:خا این ماچ و بوسا ول کنین علنول برا چی اومدی
هانول:اها ارباب گفت دست به کار شین وگرنه ب عمارتتتت حمله میکنه
ا.ت:بزا حمله بکنه بیین چجوری با خاک یکسانش میکنم
مادر بزرگ:ا.ت آروم باش ت عروس اونی از امروز هر روز میری اونجا باشه؟
ا.ت:آخه من اونو دوست ندارمنممنممم
مادر بزرگ:دوس داری ولی خودت نمیدونی
پرش زمانی به یک هفته بعد
ا.ت:بچه ها مواظب باشین
مین یونگی:چطور جرعت کردین به گوشت های خاندان مین دست بزنین
ا.ت:همونطور که شما جرعت کردین به خون ما دست بزنین حملههه
اتشششش
یونگی:هااااارریییی
جیسو:شوها جیگا (فک کنین میشه شیشه محافظ)
جیسو:تهیونگ نمیتونم نگهش دارم
تهیونگ:جا نیا(فک کنین میشه تکه سنگ)
یونگی:قدرت نهایی
ا.ت:قدرت ترکیبی
یهو چشماش سفید شد از زمین فاصله گرفت و شروع به تبدیل نیرو کرد
یونگی:ادابراکادابرا (ینی کشتن هر پاتر یدتونه؟)
کوک:استریوس(ینی نابود کردن)
ا.ت:داشتم کم میآوردم که یکی منو کشید تو بغلش وای کوک بود عر چه جذابه
یونگی:چجوری اینکارو کردییی(داد)
کوک:چطور جرعت کردی تلسم کشتنو روی عشق من در بیاری مین یونگی ادابراکادابرا
یونگی:زوزه کشید و ناپدید شد
کوک:حالت خوبه صدمه که ندیدی
ا.ت:خوبم ولی پام ایییی
کوک:پات پیچ خوردههه ببخشید ببخشید حواسم نبود(بغض)
ا.ت:نگرانی رو تو چشماش میدیدم تو چند دقیقه پیش گفتی عشقممممم؟
کوک:چی من؟ نه اشتب شنیدی
جیسو:نه درست شنیدی ننم همینو شنیدم
تهیونگ:اره
کوک:شما دوتا رو گیر بیارم
ا.ت:لبشون میزاره رو لبای کوک و میبوستش
منم دوست دارم
کوک:چ چیی واقعا عرررر منم دوست دارم(با همون حالت شوکه زده ا.ت و هل میده رو زمین و لباشو مک میزنه
تهیونگ:اهم اهم مثلا برادر اینجاستا
ا.ت:تهیونگ جیسو دوست داره دوباره برمیگرده به کارش
کوک:همونجوری یه لبخند میزنه
جیسو:چی گفتیییییی عوضیییی
تهیونگ:از فرصت استفاده کرد و ا.ت جیسو رو با بادی ب دیوار چسبوند و تهیونگ فقط باهاش یه تار مو فاصله داشت
تهیونگ:پس دوسم داری
جیسو:اره(اوم)نه
تهیونگ"اولیو شنیدم جیسو رو میکبونه به دیوار و لباشو مک میزنه
کوک:بعدا برما میگن بلندشو بریم خونم
ا.ت:نح
کوک:بیا بابا کارت ندارم.....
خا چهار پارت گزاشتم تا شب دوتا پارت دیگه میزارم همونجور که قول داده بودم ولی لایک و کامنتای انرژی مثبت نزارین نمیزارم
۴.۵k
۱۹ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.