من و تو
من و تو
Part33
ا. ت ویو روز عروسی
از خواب بلند شدم یهو یادم افتاد عروسی داریم
استرس داشتم وایییی باید چیکار میکردم کوک با خیال راحت خوابیده بود. بیخیالش شدمو رفتم کارتمو کردم و تصمیم گرفتم صبحونه امروز رو من درست کنم وسایل لازم رو اوردم و یکمی اب پرتغال و پنکیک درست کردم و رفتم تا کوکو برای صبحانه بیدار کنم
ا. ت: عزیزم بلند شو
کوک: خواب بودم که با صدای دلگرمی اروم اروم بیدار شدم
ا. ت: بلند شو دیگه
کوک: ها چیشد بیدارم
ا. ت : کوکی جونم کاراتو کردی بیا پایین صبحانه حاضره
کوک: از لبش همونطور که نشسته بود رو تخت ی بوس کوچیک گرفتم و با لبخند جوابمو دادو رفت پایین منم کارو کردمو رفتم پایین
کوک : به به چیکار کرده عشقم کمی از اب پرتقال خوردمو گفتم خیلی خوب شده ا. ت
ا. ت: جدی؟ .
کوک: اره خدایی خیلی باحاله ا. ت اومد نست و خوردیم
ا. ت: ا. ت رفتم و حاضر شدم و با کوک رفتیم ارایش گاه و وقتی کارمون تموم شد رفتیم به سمت تالار وقتی وارد تالار شدیم همه برامون دست زدن و میون اون جمع یونا رو دیدم خدا میدونه چقدر دلتنگش بودم اروم دستی بهش تکون دادم و جوابمو دادا قرار بود قبل جایگاه نشیمن عروس و داماد همو ببوسیم کمی استرس داشتم و خجالت میکشیدم دستمو از کوک جدا کردم و روبه روی هم قرار گرفتیم چشم تو چشم شده بودم باهاش که کوک اروم اومدو منو بوسید همراهیش میکردم و وقتی از هم جدا شدیم همه برامون دست میزدن که من یهو میون اون جمع کسی رو که باور نمیکردم رو دیدم............
Part33
ا. ت ویو روز عروسی
از خواب بلند شدم یهو یادم افتاد عروسی داریم
استرس داشتم وایییی باید چیکار میکردم کوک با خیال راحت خوابیده بود. بیخیالش شدمو رفتم کارتمو کردم و تصمیم گرفتم صبحونه امروز رو من درست کنم وسایل لازم رو اوردم و یکمی اب پرتغال و پنکیک درست کردم و رفتم تا کوکو برای صبحانه بیدار کنم
ا. ت: عزیزم بلند شو
کوک: خواب بودم که با صدای دلگرمی اروم اروم بیدار شدم
ا. ت: بلند شو دیگه
کوک: ها چیشد بیدارم
ا. ت : کوکی جونم کاراتو کردی بیا پایین صبحانه حاضره
کوک: از لبش همونطور که نشسته بود رو تخت ی بوس کوچیک گرفتم و با لبخند جوابمو دادو رفت پایین منم کارو کردمو رفتم پایین
کوک : به به چیکار کرده عشقم کمی از اب پرتقال خوردمو گفتم خیلی خوب شده ا. ت
ا. ت: جدی؟ .
کوک: اره خدایی خیلی باحاله ا. ت اومد نست و خوردیم
ا. ت: ا. ت رفتم و حاضر شدم و با کوک رفتیم ارایش گاه و وقتی کارمون تموم شد رفتیم به سمت تالار وقتی وارد تالار شدیم همه برامون دست زدن و میون اون جمع یونا رو دیدم خدا میدونه چقدر دلتنگش بودم اروم دستی بهش تکون دادم و جوابمو دادا قرار بود قبل جایگاه نشیمن عروس و داماد همو ببوسیم کمی استرس داشتم و خجالت میکشیدم دستمو از کوک جدا کردم و روبه روی هم قرار گرفتیم چشم تو چشم شده بودم باهاش که کوک اروم اومدو منو بوسید همراهیش میکردم و وقتی از هم جدا شدیم همه برامون دست میزدن که من یهو میون اون جمع کسی رو که باور نمیکردم رو دیدم............
- ۱۱.۳k
- ۲۴ اسفند ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۷)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط