مافیاهای نیمه شب

مافیاهای نیمه شب
پارت1
ویو تهیونگ
تق تق
_بلع؟
در باز شد (علامت بادیگارد×)
×قربان گرفتیمش
_کجا بود؟
×ت پس کوچع های سئول
_العان میام
×بلع قربان
وسایلمو جمع کردم و تو کشو گذاشتم و همراه بادیگاردم رفتیم انبار تا شخص مورد نظرمو باز جویی کنم.
*انبار*
_به به! فرا بت خش گذش؟
(علامت گروگان گیر£) £ق...ق...قربان (با لحن ترس)(ها چیع بایدم از مافیاها بترسی)
_بت گفتم ک هرجایی باشی پیدات میکنم.
بعد 30 مین بازجویی و شکنجع (منظور فن رزمی) و اعتراف کردناش دیه بش نیاز نداشتم پس دستور دادم ت ی جای خلوت خفش کنن.
ویو ا.ت
نیمه شب بود و داشتم ت پس کوچع سئول می رفتم خونم و همینطور داشتم با هنزفری(نمد درس نوشتم) با صدای کم آهنگ گوش می کردم ک صدای شلیک اومد وایسادم و ترسیدم پاهام شل شد و یکم جلو رفتم ک دیدم دونفر ب سمت یکی اصلحه گرفتن و دارن تهدیدش میکنن پشت دیوار قایم شدم و دیدم ک چن تا تیر بش شلیک کردن و چطور زجع کشید و مرد
اشک ت چشمام جمع شد داشتن می کشیدنش
تا ت صندوق عقب ماشین بزارن ک یهو صدایی
از پشتم اومد
غریبه: خانم کوچولو راه گم کردی؟
جا خوردم و آروم برگشم ک سیاهی...
.
.
.
(تهیونگ و ا.ت قسمت دو باهم مواجع میشن)
شرط:
لایک: 3
کامنت: 1
.
#فیک
#مافیاهای_نیمه_شب