(استاد جذاب من) پارت چهاردهم
(استاد جذاب من) پارت چهاردهم
و کلاس تموم شد و خواستیم بریم خونه و با خودم فکر کردم که باید به سونگمین بگم و گفتم بهش بعد از ظهر ساعت پنج میای پارک(.) گفت باشه پس میبینمت و داشتم میرفتم خونه که جیمین اومد از پشت بغلم کرد نمیخواستم بگم حالم خوب نیست ولی وانمود کردم که خوبم و من بغلش کردم و باهم رفتیم خونه جیمین گفت امروز باید بریم بیرون گفتمش من ساعت پنج قرار دارم جیمین گفت با کی گفتمش یکی از دوستام گفت اسمش گفتم یونا گفت اها گفت خب باشه اگه میخوای برو ولی شب باید بریم گفتمش باشه
ساعت ۵
آماده شدم که برم پیش سونگمین جیمین گفت خودم میبرمت گفتمش نه خودم میرم گفت باشه و رفتم و همه چیز رو برای سونگمین گفتم و داشتم گریه میکرم سونگمین بغلم کرد و گفت نمیزارم که چان ببینت مخفیت میکنم اگه میخوای فردا خودم بیام واست ببرمت مدرسه گفتمش نه ممنونم خودم میرم و گفتمش اگه چان ببینه منو منو میکشه سونگمین گفت غلط کرد من نمیزارم و داشتم با سونگمین دردودل میکردم که سونگمین اومدو گفت بهم دوست پسر داری منم هل کردم گفتمش نه سونگمین گفت خوبه گفتمش چرا گفت چون اگه اون بفهمه نمیزارت بری مدرسه و گند میزنه تو همه چی منم چیزی بهش نگفتم و سونگمین اومدو بغلم کردو گفت حل میشه منم بغلش کردم که یکی اومد جلو گفت به به ا.ت جان
دیدم تا جججییمیینن بودد
ده تا لایک
ده تا کامنت سریع همه اینا انجام بشه پارت بعدی پست میشه
و کلاس تموم شد و خواستیم بریم خونه و با خودم فکر کردم که باید به سونگمین بگم و گفتم بهش بعد از ظهر ساعت پنج میای پارک(.) گفت باشه پس میبینمت و داشتم میرفتم خونه که جیمین اومد از پشت بغلم کرد نمیخواستم بگم حالم خوب نیست ولی وانمود کردم که خوبم و من بغلش کردم و باهم رفتیم خونه جیمین گفت امروز باید بریم بیرون گفتمش من ساعت پنج قرار دارم جیمین گفت با کی گفتمش یکی از دوستام گفت اسمش گفتم یونا گفت اها گفت خب باشه اگه میخوای برو ولی شب باید بریم گفتمش باشه
ساعت ۵
آماده شدم که برم پیش سونگمین جیمین گفت خودم میبرمت گفتمش نه خودم میرم گفت باشه و رفتم و همه چیز رو برای سونگمین گفتم و داشتم گریه میکرم سونگمین بغلم کرد و گفت نمیزارم که چان ببینت مخفیت میکنم اگه میخوای فردا خودم بیام واست ببرمت مدرسه گفتمش نه ممنونم خودم میرم و گفتمش اگه چان ببینه منو منو میکشه سونگمین گفت غلط کرد من نمیزارم و داشتم با سونگمین دردودل میکردم که سونگمین اومدو گفت بهم دوست پسر داری منم هل کردم گفتمش نه سونگمین گفت خوبه گفتمش چرا گفت چون اگه اون بفهمه نمیزارت بری مدرسه و گند میزنه تو همه چی منم چیزی بهش نگفتم و سونگمین اومدو بغلم کردو گفت حل میشه منم بغلش کردم که یکی اومد جلو گفت به به ا.ت جان
دیدم تا جججییمیینن بودد
ده تا لایک
ده تا کامنت سریع همه اینا انجام بشه پارت بعدی پست میشه
۱۰.۸k
۱۵ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.