ترانه ی جان من فدای ایران

.
ترانه ی "جان من فدای ایران"

ایران
فدای اشک و خنده ی تو
دل پر و تپنده ی تو
فدای حسرت و امیدت
رهایی رمنده ی تو

ایران
اگر دل تو را شکستند
تو را به بند کینه بستند
چه عاشقان بی نشانی
که پای درد تو نشستند

کلام شد گلوله باران
به خون کشیده شد خیابان
ولی کلام آخر این شد
که جان من فدای ایران

تو ماندی و زمانه نو شد
خیال عاشقانه نو شد
هزار دل شکست و آخر
هزار و یک بهانه نو شد

ایران
به خاک خسته ی تو سوگند
به بغض خفته ی دماوند
که شوق زنده ماندن من
به شادی تو خورده پیوند


شاعر: #افشین_یداللهی
#afshinyadollahi
دیدگاه ها (۱)

آب را گل نکنیم ؛ پدرم در خاک است …وقتی دیروز باران بارید“آن ...

راحت بخواب ای شهر! آن دیوانه مرده استدر پیله ی ابریشمش پروان...

.نیمه جانی بر کف کوله باری بر دوش مقصدی بی پایانقرن ها پشت ا...

.شراب سیاه رادر میکده ی مویتبه جام چشمت می ریزیبی آنکه بنوشا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط